حضرت شیث علیه السلام

مسعودی در مروج الذهب می نویسد: چون حواء به شیث باردار شد نوری در پیشانیش درخشیدن گرفت، و زمانی که شیث را به دنیا آورد آن نور به شیث منتقل گردید. بعد از اینکه شیث بالغ گردید و جوانی برومند و کامل شد، حضرت آدم او را وصی خود کرد و وصیتش را با او در میان نهاد، و او را آگاه کرد که او حجت خدا بعد از آدم است و خلیفه خداست بر روی زمین. او باید حق را به اوصیائش برساند و او دومین کسی است که نور پیامبر خاتم به او منتقل شده است.

وصیت حضرت آدم به شیث
در اخبارالزمان آمده است: هنگامی که خداوند مرگ آدم را اراده فرمود، به وی فرمان داد تا وصیت خود را به فرزندش شیث بسپارد و همه علوم و دانشی را که به وی آموخته شده بود به او بیاموزد، و آدم نیز چنین کرد.
در تاریخ یعقوبی آمده است: چون مرگ آدم (ع) فرا رسید، شیث به همراه فرزند و فرزند زاده اش به خدمت او رسید. حضرت آدم بر آنها درود فرستاد و برایشان از خداوند برکت خواست، سپس وصیتش را در اختیار شیث گذاشت و به او دستور داد که جسدش را حفظ کند و پس از مرگ در غار گنج بگذارد، و سپس او به نوبه خود به فرزند و فرزند زادگانش یکی پس از دیگری وصیت کند و به هنگام مرگ هر کدام دیگری را وصی خود نماید؛ و چون از سرزمین خود فرود آمدند جسد او را برگیرند و در وسط زمین قرار دهند. سپس به شیث دستور داد تا پس از او قائم مقام وی در فرزندانش بوده، آنان را به تقوای الهی و عبادت و پرستش نیکوی او فرمان دهد، و آنان را از اختلاط با قابیلیان ملعون بازدارد. سپس حضرت آدم بر همه آنها درود فرستاد و آنگاه دیده بر هم نهاد و به روز جمعه جهان را بدرود گفت.

قضاوت او، حج خانه خدا
الف- در تاریخ یعقوبی آمده است: شیث پس از مرگ پدرش حضرت آدم به جای او نشست و مردم را به تقوای الهی و کار نیکو فرمان داد.
و در اخبار الزمان آمده است: خداوند شیث را فرمان داد تا خانه کعبه را بسازد، و حج و عمره به جای آورد. شیث نخستین کسی است که عمره به جای آورده است.
ب- در کتاب مرآة الزمان آمده است: هنگامی که آدم از دنیا رفت، شیث به مکه آمد و حج و عمره بگزارد و خانه کعبه را که فرسوده شده بود تجدید بنا کرد و آن را با سنگ و گل بساخت، و به عمران و آبادی زمین پرداخت، و همچون پدرش حدود خدا را بر مفسدان جاری کرد.
ج- در کتاب مروج الذهب آمده است: هنگامی که آدم به شیث وصیت کرد، شیث آن را برگرفت و محتوای آن را به خاطر سپرد و به فرمانروایی و حکومت میان مردم پرداخت و مقررات پدرش را به اجرا گذاشت. سپس همسرش از او بار گرفت و انوش را به دنیا آورد. آنگاه بود که نور درخشان موجود در پیشانی شیث به انوش منتقل گردید. این انتقال به هنگام ولادت او صورت گرفت. چون انوش به حد کمال رسید، شیث ودیعه آدم (ع) را به او سپرد و او را از موقعیت و شرف و کرامت این وصیت آگاه ساخت و به او سفارش کرد. (او نیز) فرزندش را به حقیقت این شرف و کرامت باخبر سازد و فرزندانشان را نیز بر این امر آگاه گردانند، و امر این وصیت را مادام که نسلشان برقرار است در میان خود یکی پس از دیگری انتقال دهند.
وصیت همچنان جاری بود و از قرنی به قرن دیگر منتقل می شد تا اینکه خداوند نور تابان را به عبدالمطلب و از او به فرزندش عبدالله پدر رسول خدا (ص) رسید.

وصیت شیث به فرزندش انوش
در تاریخ یعقوبی آمده است: چون مرگ شیث فرا رسید، فرزندان و فرزند زادگانش که شامل انوش و قینان و مهدئیل و یرد و اخنوخ و زنان و فرزندانشان بودند گرد بستر او را گرفتند. شیث بر آنان درود فرستاد و برایشان از خداوند برکت خواست و پیش از همه، به این امر سفارش کرد با فرزندان قابیل ملعون آمیزش نکنند، آنگاه به فرزندش انوش وصیت کرد و او را فرمان داد تا جسد آدم را همچنان نگه دارد، و اینکه تقوای الهی پیشه کند و قومش را نیز به تقوای الهی و عبادت نیکو فرمان دهد؛ آنگاه دیده از جهان فرو بست.


منابع :

  1. سیدمرتضی عسگری- عقاید اسلام در قرآن- صفحه 639-641

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/211401