فرهنگ از دیدگاه دایرة المعارف ورلدبوک

در دایرة المعارف ورلدبوک درباره فرهنگ چنین آمده است: فرهنگ واژه ای است که دانشمندان علوم اجتماعی آن را بر همه طرق زندگی اطلاق می کنند. در مکالمات روزمره معمولی، منظور از فرهنگ فعالیت هایی مثل هنر، ادبیات و موسیقی می باشد اما به نظر دانشمندان علوم اجتماعی فرهنگ مردم در بر گیرنده، همه اندیشه ها، تمام تصورات ذهنی و کل روش های انجام کارهایی است که گروهی آن را ایجاد کرده باشند. بنابراین هنرها، باورها، عقاید، عادات، ابتکارات، اختراعات، زبان، تکنولوژی و رسوم، فرهنگ است. کلمه تمدن هم شبیه فرهنگ است، با این تفاوت که تمدن به روش های بسیار پیشرفته ی زندگی مربوط می شود و فرهنگ راه زندگان است؛ چه ساده و چه مجموعه ای از افکار عقاید، فرهنگ عبارت است از راه هایی که انسان در رفتار احساس و اندیشه خود غیر از راه هایی که به طور طبیعی از نظر زیست شناسی و خود به خود انجام می دهد، آموخته باشد. هر انسان به طور طبیعی در انجام کار و فهمیدن مطالب و اندیشیدن اعمالی را انجام می دهد که از آن به فرهنگ او تعبیر می شود. فرهنگ شامل آن دسته از اعمالی است که انسان برای انجام کار و فهم مطالب و نشان دادن تفکر خود آنها را آموخته و از آن طریق نتیجه بهتر به دست آورده است. بعضی از حیوانات پست بر پایه اطلاعات ارثی خود از طریق ژن ها رفتاری را انجام می دهند. این میراث که از طریق طبیعی و زیستی به حیوان، ارث رسیده است شامل: راه تامین غذا و دیگر احتیاجات او از جمله جستجوی پناه گاه است. در این مورد تفاوت انسان با حیوان این است که انسان می تواند در مورد راه تامین غذا و احتیاجات دیگر خود و جستجوی پناه گاه روش های دیگری را نیز تجربه کند و از طریق زحمت، نتایج بهتری به دست آورد. کار و کوشش و تلاش در راه رسیدن به نتایج بهتر سریع تر و سهل تر پایان ندارد. فرهنگ مجموعه تجربیاتی است که قسمت های مختلف بدن انسان آنها را آموخته و کسب کرده است.
زیگموند فروید روان شناس اتریشی فرهنگ را به اسباب و ابزاری که بشر به صورت مصنوعی برای فعالیت بهتر اعضای خود به کار می برد. (مثل دندان مصنوعی یا عینک)، تشبیه می کند. به عقیده او فرهنگ هم مثل ابزار مصنوعی انسان را قادر می سازد کارهایی را انجام بدهد که عضلات و ارگان های بدن او بدون آن ابزار مصنوعی نمی توانستند به آن خوبی کار انجام بدهند. برای مثال اگر انسان تیر (پیکان)، در اختیار داشت به چنگال یا دندان انیاب نیازی نداشت. اگر اسب رام در اختیارش بود نیازی به دویدن احساس نمی کرد. بدون استفاده از فرهنگ فضانوردان نمی توانستند به ماه برسند و بدون اسباب و وسایل لازم ممکن نبود در ماه زنده بمانند. بدن انسان برای این که زنده بماند به اکسیژن، حرارت معین و خیلی چیزها نیاز دارد. همین طور هم ابزار و اسباب مصنوعی روش ها و سایر تمهیدات فرهنگی به انسان توانایی می بخشد تا بر محدودیت هایی که برای او وجود دارد فایق آید تا در محیط نامطلوب و خشن بتواند زنده بماند. سپس فرهنگ اولیه یا ابتدایی بشر را ابزاری ساده برای زنده ماندن تفسیر نموده و در بیان ویژگی های فرهنگ از قول سر ادوارد برنت تایلر می نویسد:
مردم شناس انگلیسی تایلر واژه فرهنگ را همان طور که دانشمندان امروز استعمال می کنند تعریف کرده است. او در کتاب خود تحت عنوان فرهنگ اولیه ابتدایی که در سال 1971 انتشار یافت فرهنگ را این گونه تعریف کرده است:
همه آن دسته از عقاید و افکار (آن کلی پیچیده)، که در برگیرنده دانش، عقیده، هنر، اخلاق، قانون، عادات و هر قابلیت یا عاداتی که بشر به عنوان عضوی از جامعه برای خود کسب کرده باشد فرهنگ نام دارد. بنیاد و ریشه فرهنگ بشری به دوران ماقبل تاریخ بر می گردد بعضی از گام های مهمی که در این راه برداشته شده است، عبارتند از:
1. پیشرفت و رو به تکامل گذاشتن ابزار
2. آغاز کشت و کار زراعت
3. رشد شهرهای بزرگ
4. پیشرفت خط و نوشتن
سپس صاحب مقاله درباره ی هر یک از گام های بزرگ توضیحاتی می دهد. در تعریف فرهنگ از دیدگاه این دایره المعارف پنج نوع تعریف مختلف دیده می شود:
1. فرهنگ یعنی همه طرق زندگی.
2. فرهنگ یعنی انواعی از فعالیت ها مانند هنر، ادبیات و موسیقی.
3. فرهنگ مردم در بر گیرنده ی همه ی اندیشه ها، تمام تصورات ذهنی و کل روش های انجام دادن کارهایی است که گروهی آن را ایجاد کرده باشند. بنابراین هنرها، باورها، عقاید، عادات، ابتکارات، اختراعات، زبان، تکنولوژی و رسوم، فرهنگ است.
4. فرهنگ عبارت است از راه هایی که انسان در رفتار، احساس و اندیشه خود (به جز راه هایی که از نظر زیست شناسی به طور طبیعی و خود به خود انجام می دهد)، آموخته باشد.
5. فرهنگ مجموعه تجرباتی است که قسمت های مختلف بدن آن را آموخته و کسب کرده است.
سرانجام فروید، فرهنگ را در معمولی ترین ابزار و پدیده های طبیعی محض که تنها بعد مادی انسان از آنها برخوردار می گردد معرفی می کند. در میان همه تعریف هایی که در این دایرة المعارف می بینیم آنچه که قابل توجه است تعریفی است که از قول تایلر آورده است.
شگفت آور آن که تعریف چهارم با تعریف پنجم تناقض دارد، زیرا در تعریف چهارم راه هایی را که بشر به طور طبیعی از نظر زیستی طبیعی آموخته و انجام می دهد از فرهنگ جدا کرده است، در صورتی که در تعریف پنجم مخصوصا در گفتار فروید هیچ اشاره ای به پدیده ها و حقایق غیر طبیعی ندارد.


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- فرهنگ پیرو فرهنگ پیشرو- صفحه 57-53

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/211479