آغاز بت پرستی، با توجه به آیات سوره نجم

در آیات 19 و 20 سوره مبارکه نجم می خوانیم:
«أفرءیتم اللات و العزی* و منوه الثالثة الأخری»؛ یعنی آیا دیدید شما لات و عزی و منات را این سه تا اسم سه بت در زمان جاهلیت اند و قبل از اسلام که بت پرستی معمول بوده این سه بت از معبودهای مشرکین بوده اند. در تفاسیر ذکر شده که «لات» اسم بت طایفه ثقیف بوده است. این بت به شکل زنی بوده و آن را می پرستیده اند.
بعضی دیگر گفته اند: «لات، مجسمه کسی بوده است که برای کسانی که به زیارت حج می آمدند، سویق و روغن را مخلوط کرده و به آنها می داده و می خوردند و خوششان می آمد، وقتی که این شخص مرد، هیکل او را با سنگ تراشیدند.»
وجه سوم آن که: لات، سنگی بوده است که همین شخص روی آن می نشسته و حلوا درست می کرده و مردم شکم پرست هم این سنگ را پس از مردن او عبادت کردند. در تواریخ است که اولین قومی که بت پرست شدند، امت حضرت ادریس (ع) بودند. ادریس دومین جانشین آدم ابوالبشر (قبل از زمان نوح) بوده و خیلی زیبا بود و پیروانش علاقه و محبت قلبی زیادی به او داشتند بعد از آن که حضرت ادریس از بین آنها رفت، از فراق او نالان بودند تا آن که مدتی گذشت، شیطان آمد و گفت: چقدر گریه می کنید، بیایید شکل او را بر دیوار بکشید، شکل او را بر دیوار کشیدند و محاذی او می ایستادند. کم کم کار به تجسم رسید. حال با گچ یا سنگ اجمالا مجسمه او را ساختند و مجسمه سازی معمول شد، مثل این شکلهای ائمه که حالا می کشند.
و اما «عزی»، عزی بتی بوده است در بین قومی که در شش میلی مکه ساکن بوده اند و سعد بن ظالم رئیس آن قبیله به مکه که می آمد می دید مردم دور خانه کعبه طواف می کنند، در بین قبیله اش رفت و گفت ما هم چنین می کنیم. دو سنگ از کوه صفا و مروه آورد و دو جا را به اسم صفا و مروه موسوم ساخت و جایی که درختی بود سه سنگ دیگر نزد آن بر بالای هم نهاد و آن جا را خانه خدا نام گذاشت تا قبیله اش دور آن طواف کنند و این درخت را «عزی» نام گذاشت، پس از این که در سال فتح مکه (تقریبا دو سال قبل از فوت رسول الله (ص)) رسول خدا با دوازده هزار نفر از مؤمنین آمد و مکه را فتح نمود و بتها را خرد کردند، قرار شد سایر بتهای اطراف را هم از بین ببرند. برای از بین بردن عزی، خالد بن ولید مأمور شد. خالد آمد و نصف درخت را قطع کرد، دید زنی روی زشت و مهیبه ظاهر شد و ناله کرد.. خالد برگشت و به خدمت رسول الله (ص) آمد. حضرت فرمودند: «درخت را قطع کردی؟» گفت: «بلی». فرمود: «همه آن را؟» عرض کرد: «نه»، فرمودند: «چرا؟» جریان را تعریف کرد. حضرت فرمودند: «برگرد و بقیه درخت را هم قطع کن و آن جنیه را هم اگر توانستی بکش». پس خالد برگشت و بقیه درخت را هم قطع کرد و آن جنیه را هم کشت.
و اما منات (منوة بتی بوده است که خیلی مورد اهمیت نبوده و لذا تعبیر از او در این آیه به «و منوة الثالثة الأخری» شده؛ یعنی و منوه را که بت سومین است که یکی دیگر از اصنام است و این صفت برای تأکید است و ممکن است که اخروی مشتق باشد از تأخر در رتبت؛ یعنی مناتی که در نزد ایشان پست تر است از لات و عزی؛ یعنی پست تر از حیث حجم و مقدار. بعضی هم گفته اند که این سه بت سنگهایی بوده در مکه.


منابع :

  1. آیت الله عبدالحسین دستغیب- معراج- صفحه 100-103

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/211790