منزه بودن فرشتگان از ذکورت و انوثت

قرآن کریم کمالاتی را برای ملائکه ذکر می کند، و همان کمالات را برای انسانهای عالم و آگاه یادآور می شود- چه کمالات علمی و چه کمالات عملی-. در ضمن اگر ثابت شد که فرشته ها جسم نیستند و منزه از ذکورت و انوثـتند معلوم می شود وجه مشترک فرشتگان و انسان جان آدمی است، نه جسم آدمی و نه مجموع جسم و جان.
در تبیین و تأیید این مسأله می بینیم قرآن کریم در مقام کمال علمی فرشته ها را با دانشمندان یکجا معرفی می کند و می فرماید: «شهدالله انه لا اله الا هو و الملائکه و أولو العلم قائما بالقسط لا اله الا هو العزیز الحکیم؛ خدا که همواره به عدل قیام دارد گواهی می دهد که جز او هیچ معبودی نیست و فرشتگان و دانشوران نیز گواهی می دهند که: جز او، که توانا و حکیم است، خدایی نیست.» (آل عمران/ 18)
در این آیه شهادت به وحدانیت حق را اول به خدای سبحان اسناد می دهد، بعد از آن که جمله اول را به پایان می رساند. آنگاه فرشته ها و دانشمندان را یکجا ذکر می کند، و خدای سبحان به شهادت فرشته ها آنچنان بها داده که شهادت آنها را بعد از شهادت خود به وحدانیت خویش، یاد کرده است. سپس دانشمندان را در کنار فرشته ها یادآور شده است. از اینجا معلوم می شود که منظور از این اولوالعلم، مردان دانشمند نیستند، چه این که، مخصوص زنان دانشمند هم نیست. آن که دانشمند است، جان است، و جان نه مذکر است، و نه مونث. جان است که می تواند همتای فرشته ها شاهد به وحدانیت حق باشد، نه جسم و نه مجموع جسم و جان. و وجه اشتراک فرشته ها و دانشمندان همان مقام تجرد روح است.
در مقام «کمال عملی» نیز در تأیید رسول اکرم – علیه آلاف التحلیه و السلام- می فرماید: اگر دیگران حاضر به تأیید پیامبر نیستند، ذات اقدس اله ولی و مولای اوست: «فان الله هو مولاه و جبریل و صالح المؤمنین والملائکة بعد ذلک ظهیر؛ در حقیقت خدا خود سرپرست اوست و جبرئیل و صالح مؤمنان [نیز یاور اویند] و گذشته از این فرشتگان [هم] پشتیبان [او] خواهند بود.» (تحریم/ 4)
در این آیه چه روی صالح المؤمنین وقف بشود، و چه وقف نشود، یک معنای جامعی از این آیه استفاده می شود، و آن این است که وجود مبارک پیامبر علیه آلاف التحلیه والثناء - تحت ولایت اقدس اله است و صالحین از مؤمنین اولیای او هستند، فرشتگان نیز مظاهر و پشتیبان و پشتوانه اویند و این، یک عمل صالح است از یک مؤمن صالح نشأت می گیرد. در این گونه از آیات، گاهی قرآن کریم مؤمنین وارسته را قبل از فرشته ها نام می برد، و گاهی فرشته ها را قبل از علما ذکر می کند. آنجا که سخن از علم توحید است فرشته ها قبل از علما ذکر شده اند «و الملائکة و أولو العلم» ولی آنجا که گذشته از علم، عمل صالح هم هست، پشتوانه رسالت بودن نیز هست و به عبارت دیگر گذشته از مقام علمی، مقام عملی هم هست، در آنجا فرشته ها بعد از مؤمنین ذکر می شوند چون این گروه از مؤمنین در مقام عمل معلم "ملائکه" هستند، و معلم مقامی برتر دارد، لذا متعلم در تلو معلم یاد می شود، در این گونه موارد یک جهت جامعی بین فرشته ها و انسانهای وارسته و ارزشمند است که آن جهت جامع، بین مؤمنین صالح (که نمونه کاملش عترت طاهره
علیهم السلام اند) و فرشتگان، همان روح مجرد است، نه روح به علاوه جسم و نه مخصوص جسم. اینها دو نمونه بودند یکی در مورد کمال علمی و دیگری کمال عملی که فرشته ها و انسانها همتای هم هستند.
گاهی قرآن کریم سخن از اناث بودن فرشتگان را مطرح میکند اما این به زبان دیگران حرف زدن، و با مبانی دیگران، دیگران را محکوم کردن است. در سوره مبارکه نساء می فرماید: این بت پرستها، زنها را می پرستند. «أن یدعون من دونه الا اناثا و أن یدعون الا شیطانا مریدا؛ [مشرکان] به جاى او جز بتهاى مادینه را [به دعا] نمی خوانند و جز شیطان سرکش را نمی خوانند» (نساء/ 117) این نه به آن معنا ست که فرشته مؤنث است، این که می فرماید: اینها زنها را می پرستند، یعنی بت پرستان اولا، فرشتگان را اناث پنداشتند. ثانیا، آنها را به طور مستقل واسطه در فیض دانستند. ثالثا، در اثر پندار استقلال به عبادت فرشتگان پرداختند. رابعا، همه اینها دسیسه و وسوسه شیطان است. لذا دو حصر در کنار هم یاد کرده و می فرماید: «أن یدعون الا شیطانا مریدا» این دو حصر نشان می دهد که در طول هم هستند نه در عرض هم. چرا که در عرض هم نمی شود دو حصر را پذیرفت. اول می فرماید: اینان فقط زنان را عبادت می کنند و می خوانند. بعد می فرماید: اینها فقط شیطان می خوانند و می خواهند، یعنی توهم زن بودن فرشته ها مانند توهم شفیع بودن فرشته ها، و توهم تأثیر پرستش فرشته ها، هر سه از شیطنت شیطان است «أن یدعون الا شیطانا» و این شیطان هم مرید است، یعنی متمرد و مارد می باشد، و چون متمرد عن الحق است لذا وسوسه های او هم باطل خواهد بود. پس اگر در قرآن کریم از فرشتگان به عنوان اناث یاد شده است، فورا در کنارش توهم وسوسه شیطان را بازگو می کند. در آیه دیگری هم از فرشته ها به عنوان اناث یاد نموده است که آن هم صورت فرضی است آنجایی که می فرماید: «الکم الذکر و له الاثنی؛ آیا شما برای خود پسر می پسندید و برای خدا دختران را انتخاب می کنید؟» (نجم/ 21)
«ام اتخذ مما یخلق بنات و اصفاکم بالبنین؛ آیا خدا برای خود دختر انتخاب کرد و برای شما پسر؟» (زخرف/ 15)
این که به آن معنا نیست که فرشته ها مؤنثند و شما مؤنث ها را به خدا دادید، و مذکرها را برای خود می پسندید. بلکه براساس فرض و تسلیم است. اگر می فرماید: «الکم الذکر و له الاثنی» این صحه گذاشتن روی انوثت فرشته ها نیست، بلکه به عنوان فرض و تقدیر است چون در آیات فراوانی مؤنث بودن فرشته ها را قرآن کریم صریحا ابطال کرده و می فرماید: «ام خلقنا الملائکه اناثا و هم شاهدون؛ آیا وقتی که ما فرشته ها را می آفریدیم اینها شاهد بودند؟» (صافات/ 150)
و در جای دیگر می فرماید: «وجعلو الملائکة الذین هم عباد الرحمن اناثا اشهدوا خلقهم ستکتب شهادتهم و یسالون؛ و فرشتگانی را که خود بندگان رحمانند، مؤنث پنداشتند، آیا در خلقت آنان حضور داشتند؟ گواهی آنان نوشته می شود و پرسیده خواهند شد.» (زخرف/ 19)
آیا ما فرشته ها را مؤنث آفریدیم؟ آیا آنها شاهد انوثت فرشته ها بودند؟ هر دو مسأله را محکوم می کند یعنی نه ما فرشته مؤنث خلق کردیم، و نه آنها شاهد آفرینش فرشته بودند. «ام خلقنا الملائکه اناثا» اینها کسانی اند که «وجعلو الملائکه الذین هم عباد الرحمن اناثا» آنگاه قرآن می فرماید مونث دانستن فرشته ها امری پنداری است که از انکار معاد و ربوبیت نشأت گرفته است. «ان الذین لایؤمنون بالاخرة لیسمون الملائکة تسمیه الاثنی؛ آنها که به معاد معتقد نیستند سخن از مؤنث بودن فرشته ها به میان می آورند.» (نجم/ 27)


منابع :

  1. آیت الله عبدالله جوادی آملی- زن در آئینه جلال و جمال- صفحه 103-107

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/211851