آنچه که در قرآن کریم راجع به تفاوت موجودات بیان شده این است که: اولا، باید زندگی به وجه احسن اداره شود و ثانیا، تا تسخیر متقابل بین موجودات محقق نشود و هماهنگی بین آحاد و طبقات متفاوت ایجاد نگردد، نظام به وجه احسن اداره نمی شود. در سوره زخرف فرمود: «أهم یقسمون رحمت ربک نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیاة الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم سخریا و رحمت ربک خیر مما یجمعون؛ آیا آنانند که رحمت پروردگارت را تقسیم می کنند ما [وسایل] معاش آنان را در زندگى دنیا میانشان تقسیم کرده ایم و برخى از آنان را از [نظر] درجات بالاتر از بعضى [دیگر] قرار داده ایم تا بعضى از آنها بعضى [دیگر] را در خدمت گیرند و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان می اندوزند بهتر است.» (زخرف/ 32) فرمود: ما مردم را با استعدادهای مختلف و شرایط گوناگون آفریدیم و اگر همه در یک سطح از استعداد و یک سطح از قدرت بودند نظام هستی متلاشی می شد، چون کارها گوناگون است و کارهای گوناگون را باید استعدادهای گوناگون به عهده بگیرد، لذا باید تفاوت باشد. اگر در این تفاوت کسی که مثلا در درجه پنجم است بیاید در درجه دهم و کسی که در درجه دهم است بیاید در درجه پنجم قرار بگیرد، باز این سؤال محفوظ است که تفاوت چرا؟ قهرا نمی شود اصل تفاوت را انکار کرد. اگر مهره ها هم تبدیل شود سؤال عوض نخواهد شد، چون تا زمانی که شئون متفاوت وجود دارد قهرا استعدادهای گوناگون لازم است که لازمه وجود افراد متفاوت است.
همانطوری که اختلاف طبقات، استعدادها، گرایش ها و جذب ها و دفع ها، هیچ کدام معیار فضیلت نیستند، بلکه همه و همه به عنوان ابزار کار، لازم است تا تسخیر متقابل و دو جانبه محقق بشود «لیتخذ بعضهم سخریا» اختلاف زن و مرد هم این چنین است یعنی اگر کسی استعداد برتری دارد این استعداد برتر، نشانه فضیلت معنوی و تقرب الی الله نیست. اگر بتواند از این استعداد برتر فایده بهتر ببرد و خالصانه تر کار کند به مرتبه بالاتری از تقوا می رسد، و از این جهت به کمال محض نزدیک تر خواهد بود ولی اگر از این استعداد برتر طرفی نبست و به خدای سبحان تقرب نجست چه بسا این استعداد زائد برای او وبال باشد. پس استعدادها گرچه یک فضیلت ظاهری است اما نشانه تقرب الی الله نیست. بنابراین، تفاوت ها برای آن است که گروهی، گروه دیگر را به صورت متقابل و دوجانبه تسخیر کنند و هیچ کسی حق ندارد افراد دیگری را تحت تسخیر خود درآورد اما خودش مسخر نشود کسی نمی تواند به دلیل داشتن قدرت و امکانات استعدادی یا غیر استعدادی از دیگران، تسخیر یک جانبه طلب کند بلکه باید تسخیر متقابل و خدمت متقابل باشد تا نظام به احسن وجه اداره بشود. و اگر تسخیر، متقابل نباشد همان استهزاء کردن و منافع دیگری را به سود خود رایگان بردن است که قرآن آن را نهی کرده و آن را به عنوان ستم، تحریم و محکوم کرده است. بنابراین نظام آفرینش، استعدادهای متقابل و متخالف می طلبد و این تفاوت هم برای تسخیر دو جانبه و متقابل آن تقرب الی الله است.