امتیازات حیات معقول

حیات معقول نوعی از زندگی است که در آن همه استعدادهای وجود آدمی تا آنجا که مقدور است در برطرف ساختن نیازهای مادی و معنوی او به فعلیت می رسد.
در اینجا برخی از امتیازات حیات معقول را بیان می کنیم:
حیات معقول را نمی توان قربانی وسایل حیات نمود؛ بدان جهت که حیات معقول از هویت اصیل حیات برخوردار است و این هویت بدون اینکه خود را در نوسانات گوناگون جهان برونی و درونی ببازد، در جریان تأثیر و تأثر در ارتباطات چهارگانه (ارتباط انسان با خوشتن ارتباط انسان با خدا ارتباط انسان با جهان هستی و ارتباط انسان با نوع بشر) بهترین بهره برداری را تا آنجا که مقدور است از آن خود می سازد. به همین جهت است که این حیات هرگز قربانی وسایل خود نمی گردد به این نکته دقت فرمایید:
انسان در عین حال که اشتیاق شدید به حیات دارای هویت در مجرای آن، چنان که باید دارد به جهت محرومیت از حیات معقول غالبا در وسایل خوشایند زندگی غوطه ور می گردد. و این گرایش تا حد خارج کردن خود حیات حقیقی از صحنه هستی پیش می رود. اینکه مدتی است احساس پوچی، فراگیر اغلب مردم شده است ناشی از همین نکته است.
امتیاز دوم- آرامش روحی که یکی از معظمترین مختصات حیات معقول است فقط بر مبنای علم و دین و فلسفه (به معنای حکمت) قابل تحقق است. اهمیت این امتیاز در آن است که هیچ عالمی برای دفع بیماریهای ناشی از انواع اضطرابات و تشویشها و دلهره ها و تضادهای درونی جز حرکت در حیات معقول قابل تصور نیست. تنها خدا می داند که اگر بشریت با آرامش حیات معقول زندگی می کرد تاریخ شرم آور آن به چه نوعی از تاریخ افتخار آمیز مبدل می گشت. به جهت ابتلای خجالت آور اکثر قربب به اتفاق بشریت به بیماریها و اختلالات روانی است که از تعریف انسان و شناسایی هویت واقعی انسان ناتوان مانده ایم.
امتیاز سوم- تنها در قلمرو حیات معقول است که انسانها از هر نژاد و صنف و ملتی که باشند به جهت احساس یک وحدت معقول در انجام تکالیف و استیفای حقوق به حد اعلای اصول و ارزشهایی نایل می گردند که تا کنون اغلب با یاد آنها و حماسه سرایی درباره آنها دل خوش داشته اند.
بدون گام گذاشتن بشریت به قلمرو حیات معقول در برابر شمشیر کشیده شده به وسیله اشقیایی مانند سزار بورژیا مربی و معلم ماکیاولی، چنگیز، نرون، گالیگولار و تیمور لنگ و فردریک نیچه، آماده کننده اسلحه بران و نابود کننده برای امثال آن خونخواران ستمگر، توانایی مقاومت ندارد.
امتیاز چهارم- در حیات معقول است که شادیها و اندوه ها و خنده ها و گریه می توانند قابل تفسیر و توجیه بوده باشند.
خنده از لطف حکایت می کند *** گریه از قهرت شکایت می کند
این دو پیغام مخالف در جهان *** از یکی دلبر روایت می کند
(مولوی)
امتیاز پنجم- انسان در مسیر حیات معقول هرگز به خواص و لوازم طبیعی زندگی حیوانی قناعت نمی روزد بلکه همواره تلاش پیگیر دارد تا هرچه سالیان عمر پیش می رود بر معلومات و گردیدنهای کمالی خود بیفزاید. شما هویت حیات و جان را از دیدگاه یک انسان معمولی در نظر بگیرید که جز خور و خواب و خشم و شهوت طرب است و عیش و عشرت که کار حیوانات است و بدیهی است که حیوان خبر ندارد از مکان آدمیت چیزی دیگر از آن دو حقیقت عظمی و عوامل فعالیت آن دو را نمی فهمد و لذا در صدد ارتباط با هیچ یک از عوامل ترقی و اعتلا بر نمی آید.
سپس هویت حیات و جان را از دیدگاه یک انسان آگاه و کوشا برای شناخت و بهره برداری از آن مورد دقت قرار بدهید. قطعی است که تفاوت میان این دو انسان را بسیار زیادتر از تفاوت یک انسان با سنگ خواهید دید! زیرا سنگ خلاف حقیقت و استعداد خود و آنچه قانون طبیعت برای او تعیین نموده است هیچ حرکتی انجام نمی دهد، ولی انسان که زندگی خود را در خور و خواب و خشم و شهوت سپری می کند به طور دایم در حال مبارزه و ستیزه گری با جان خود به سر می برد که از بالا شروع شده و در پایین ختم نمی گردد. خاصیت اساسی حیات معقول همین است که تا زندگی و مرگ را به مقام والای «قل ان صلوتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین؛ بگو در حقیقت نماز من و [سایر] عبادات من و زندگى و مرگ من براى خدا پروردگار جهانیان است.» (انعام/ 162) نرساند، به جریان خود پایان نمی دهد. این است معنای «حیاة طیبة؛ حیات پاکیزه» (نحل/ 97) که در قرآن آمده است.
امتیاز ششم- این امتیاز تعدیل خودخواهی نامیده می شود.
این یک پدیده بدیهی در طول تاریخ زندگی بشر در روی زمین است که خودخواهی در اشکال گوناگونی که دارد منشأ فسادها و تباهیها و زورگوییها، باطل نشان دادن حق و حق نمایاندن باطل بوده است و خواهد بود. با کمال جرأت می توان گفت: ممکن است روزی همه کوههای آتشفشانی در کره خاکی و دیگر کرات فضایی- هر جا که وجود داشته باشد- به کلی خاموش شوند و خود کوهها بمانند، ولی پدیده خودخواهی در وجود انسانها چنان ریشه دوانیده است که ریشه کن شدن آن از وجود اغلب انسانها تنها با نابودی وجود آنان امکان پذیر می باشد، به همین جهت است که باید بگوییم مادامی که بیماری ویرانگر خودخواهی به وسیله حیات معقول مبدل به خود داشتن یا تکامل شخصیت سالم که در منطق دین تقوا نامیده می شود نگردد ذاتا تمامی نظامهای حقوقی، اخلاقی، مذهبی سیاسی و هر نوع فرهنگی که مطلوب بشر تلقی گردد، اگر صحیح باشند مانند آن کاخهای مجلل و با شکوه خواهند بود که بر قله کوههای آتشفشانی ساخته شده اند.
هر دین و فلسفه و علمی که از تحقق بخشیدن به حیات معقول انسانها به جهت ناتوانی از داشتن امتیازات هفتگانه، عاجز و ناتوان باشد، جز اینکه وسیله ای برای سودجویی و خودخواهی انسانها در اشکال مختلف باشد، هیچ کار مثبتی، برای بشریت انجام نخواهد داد.


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- فلسفه دین- صفحه 379 و 385-387

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/212017