نقد و بررسی تعریف استون از دین

وب استون فیلسوف دین معاصر ویژگیهای زیر را به عنوان خصایص مشترک دین معرفی می کند.
1- اعتقاد به موجودات ماوراء طبیعی.
2- تمایز امر قدسی از امر دنیوی
3- شعایری که پیرامون اشیاء متمرکزند.
4- مجموعه قواعد اخلاقی که خدا یا خدایان ضامن اجرا آن هستند.
5- احساسات خاص دین (مانند خشیت، حیرت، احساس گناه و شکر) که در حضور اشیای مقدس و در انجام شعایر پدید می آیند.
6- عبادت و سایر صور ارتباط با خدا یا خدایان.
7- دیدگاه کلی درباره جهان به منزله یک کل و مقام انسان در آن (جهان بینی).
8- سازماندهی نسبتا کلی زندگی انسان بر پایه آن دیدگاه (ایدئولوژی).
9- گروه اجتماعی متحد به یاری عوامل فوق (امت یا کلیسا).
بررسی
یک- این متفکران گویا نسبت به خدا حساسیت دارند که از موجودات ماورای طبیعی سخن می گویند. فراموش نشود که همین حساسیت موجب شد تا در مقدمه قانون اساسی بعضی از کشورهای مغرب زمین به جای کلمه خدا کلمه موجود برین را به کار ببرند!
لازمه دین اعتقاد به وجود خداست نه صرفا موجودات ماورای طبیعت، البته اعتقاد به موجوداتی ماورای طبیعی مانند ملائکه و نفوس رشد یافته که به مقام اعلای تجرد نایل آمده اند و ابدیت و حقایق مخصوص به آن از جمله اعتقادات دینی محسوب می گردد.
دو- تمایز امر قدسی از امور دنیوی مربوط به همه ادیان نیست.
سه- شعایری که پیرامون اشیاء متمرکز می باشد مربوط به ادیان ابتدایی است. در ادیان الهی شعایر وجود دارد، ولی نه شعایری که پیرامون اشیا متمرکز باشند، بلکه آن شعایر به شکل عبادت برگزار می گردد و بی نهایت کوچک را با بی نهایت بزرگ در ارتباط قرار می دهد؛ اما شعایر دورانهای ابتدایی چه به شکل توتم و تابو و یا اشکال دیگر به دین جهانی ابراهیمی مربوط نیست.
چهار- در ادیان الهی ملاک قواعد اخلاقی خداست نه آنکه خداوند صرفا ضامن اجرای قوانین باشد.
پنج- احساسات خاص دینی داشتن یکی از آثار اعتقاد به خداست. شعایری که در دین وجود دارد موجب می شود تا انسان حالات روحانی خاصی پیدا کند. این نکته را نیز باید در نظر داشت که در برخی از آیینها که به نام مذهب مشهورند شعایری وجود دارد که جنبه خرافی دارد و با شعایر حقیقی ادیان الهی قابل مقایسه نمی باشد، همان طور که در بالا مطرح شد.
شش- دین موجب می شود تا میان افراد وحدت برقرار شود. و این مطلب نیز از لوازم و آثار دین است نه خود دین، البته امت واحده ای که بر اثر اعتقاد به دین حاصل می شود با تشکلاتی که مکاتب به وجود می آورند قابل مقایسه نیست چرا که هدف دین این است که همه انسانها به صورت یک کاروان به سوی مبدا اعلی حرکت کنند. وحدت یک امت دینی به معنای تشکل نژادی یا جغرافیایی و سیاسی و مصلحتی مانند دفاع در برابر دشمن نیست، بلکه همان گونه که در منابع اسلامی آمده است، انسانهای با ایمان مانند اعضای یک پیکرند که اگر یکی از آن اعضاء دچار درد شود همه اعضاء آن پیکر احساس ناراحتی می نمایند. ارواح مردم با ایمان مانند یک روح است و اتصال روح انسان با ایمان به خدا شدیدتر از اتصال شعاع خورشید به خورشید است.
هفت- اینکه امور جهان هستی به حقایق قدسی ارتباط دارد و امور قدسی گاه از امور دنیوی متمایز است جای تردید نیست. ولی در دین اسلام می توان گفت تاآنجا که مربوط به عالم خلقت است بدان جهت که همه اجزاء عالم خلقت چه درونی و چه برونی، جنبه آیات الهی دارد: «سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق؛ به زودی آیات خود را به آنان ارائه خواهیم داد تا آشکارتر شود که اوست حق حقیقی.» (فصلت/ 53) «فاینما تولوا فثم وجه الله؛ پس به هر طرف که رو کنید در آنجا وجه الله را شهود خواهید کرد.» (بقره/ 115) لذا به یک اعتبار همه عالم هستی جنبه قدسی دارد.
هشت- این جمله: شعایری که پیرامون اشیاء متمرکزند باید توضیح داده شود که آیا منظور وجود یک عده شعایر در هر دین است؟ این صحیح است ولی باید شعایر تابویی را از شعایری که به صورت عبادات و دیگر گرایشهای معقول به فوق طبیعت جلوه می کند تفکیک نمود.
نه- باید منظور از این جمله که ضامن اجرای آن قواع اخلاقی خدا یا خدایان هستند. مشخص گردد چند احتمال در این مورد وجود دارد:
احتمال یکم- مراد این است که خدا انسانها را یاری می نماید تا آنها بتوانند در عمل به قواعد اخلاقی موفق شوند. البته می توان از منابع مذاهب ابراهیمی (اسلام و مسیحیت و یهود) این معنی را با کمال وضوح استخراج کرد زیرا مقتضای عدل و لطف الهی چنین اقتضاء می کند که بندگان خود را در مسیر سعادت مادی و معنوی یاری نماید.
احتمال دوم- منظور از ضامن اجرای قواعد اخلاقی اختیار و تحریک وجدان پاک باشد نه استناد افعال به عوامل جبری.
احتمال سوم- مقصود از قواعد اخلاقی، احکام و تکالیف و حقوق دینی از جهت انتصاب آنها به خداست. یعنی از آن جهت که واضع آنها خداست و او ناظر ارتباط انسانها با یکدیگر است. اگر منظور این احتمال سوم باشد، صحیح تر از بقیه احتمالات می باشد.
ده- احساسات خاص دینی مانند (خشیت، حیرت، احساس گناه و شکر) که در حضور اشیاء مقدس و در انجام شعایر پدید می آیند.
از یک جهت این گونه مفاهیم اختصاصی به دین ندارند. زیرا هر انسان عاقلی وقتی خود را در برابر حقیقتی بالاتر از خود دید و یک حالت بر حذر بودن همراه امید در او پدیدار گشت، درون چنین شخصی، خشیت وجود دارد. هر انسان عاقل و آگاه که دارای مغز سالم و روان معتدلی باشد اگر از عظمت جهان هستی و بیکرانگی و قانومندی اطلاع پیدا کند، قطعا از یک حالت حیرت والا (نه تحیر و شک و تردید ابتدایی) برخوردار می گردد و هر انسانی عملی ضد قانون انجام بدهد قطعی است که اگر از یک مغز و شخصیت سالم بهره مند باشد احساس شرمندگی خواهد کرد و این احساس از نتایج ارتکاب گناه محسوب می گردد، اگرچه امثال این اصطلاحات را به کار نبرد. همچنین شکر و سپاسگزاری در موقع انبساط روانی ناشی از برخورداری از نعمتهای مادی و معنوی در زندگی که مستند به جبر محض نبوده باشد یک پدیده معمولی است و همه این پدیده ها موقعی می تواند رنگ دینی به خود بگیرد که در ارتباط انسان با خدا به وجود بیاید.
یازده- در خصوص عبادت و سایر صور ارتباط با خدا یا خدایان باید گفت: در ادیان توحیدی ابراهیمی (اسلام و مسیحیت و یهودی) خدایان مورد عبادت و دیگر ارتباطات دینی قرار نمی گیرند. اصلا در ادیان فوق پدیده ای به معنای خدایان وجود ندارد.
دوازده- دیدگاه کلی درباه جهان به منزله یک کل و مقام انسان در آن (جهان بینی)
این دیدگاه عبارت است از:
الف- اینکه جهان هستی مخلوق خداوندی است.
ب- جهان هستی بر مبنای حکومت و مشیت خداوندی برای یک هدف بزرگ آفریده شده است.
مقام انسان در این جهان چنین است: او یک موجود بسیار با اهمیت و دارای استعدادهای گوناگونی است که به وسیله آنها می تواند با همه سطوح و ابعاد جهانی که در آن زندگی می کند رابطه تأثیر و تأثر داشته باشد و مقدار و کیفیت تکامل انسان بستگی به همین رابطه دارد.
انسان از دو نوع کرامت می تواند برخوردار باشد:
نوع یکم- کرامت ذاتی «و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا؛ تحقیقا ما فرزندان آدم را تکریم نموده آنان را در خشکی و دریا به حرکت در آوردیم و از پاکیزه ها به آنان روزی داده و آنان را به بسیاری از آنچه که آفریدیم برتری دادیم.» (اسراء/ 70) این کرامت در همه افراد انسانی وجود دارد. به شرط آنکه با خیانت خود را از این کرامت محروم نسازد.
نوع دوم- کرامت اکتسابی- «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقاکم؛ ای مردم، ما شما را از مردی و زنی آفریده و شما را اقوام و قبایلی قرار دادیم تا با یکدیگر آشنا شده و هماهنگ شوید. با کرامت ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست.» (حجرات/ 13).

سیزده- سازماندهی نسبتا کلی زندگی انسان بر پایه آن دیدگاه (ایدئولوژی).
این همان ارتباط انسان با جهان است که نوع سوم از ارتباطات چهارگانه می باشد که همه ادیان الهی بر تنظیم آنها استوارند:
1- ارتباط انسان با خویشتن.
2- ارتباط انسان با خدا
3- ارتباط انسان با جهان هستی
4- ارتباط انسان با همنوع خویشتن.
بنابراین اگر بگوییم: سازماندهی نسبتا کلی زندگی انسان بر پایه ارتباطات چهارگانه مزبور. بی آشکار خواهد بود.
چهارده- گروه اجتماعی متحد به یاری عوامل فوق (امت یا کلیسا).
در این جزء از تعریف دین، دو مسئله مهم را باید مورد بررسی قرار داد:
1- پدیده تشکل اجتماعی از ارکان هویت خود دین نیست زیرا اگر بر فرض در دنیا فقط یک یا چند فرد محدود معتقد به دین باشد، امت تحقق پیدا می کند. همان گونه که قرآن مجید حضرت ابراهیم خلیل علی نبینا و آله (ع) را به تنهایی یک امت معرفی نموده «ان ابراهیم کان امة» (نحل/ 120) البته هر اندازه افراد و اقوام گرونده به دین بیشتر بوده باشند، تشکل اجتماعی معتقدان به آن دین (امت) گسترده تر می گردد.
2- امت آن گروه از مردم است که به یک دین معتقدند یا اگر مفهوم آن را خیلی گسترده بدانیم آن گروه از مردم است که به یک ایدئولوژی گرویده اند اعم از دینی و غیر دینی. کلیسا مانند مسجد و دیگر معابدی که در روی زمین به عنوان محل عبادت ساخته می شوند، مراکزی برای ادای عبادات دسته جمعی می باشند، مگر اینکه کلیسا از معنای اصلی خود به یک معنای دیگر نقل شده باشد.


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- فلسفه دین- صفحه 44-50

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/212056