کفار قریش شهر مدینه را محاصره کرده اند. مسلمانان در بدترین شرایط نظامی قرار گرفته اند و در قسمت شمال مدینه، که کوه نیست به شکل یک نیم دایره خندق کنده اند. دشمن آن طرف خندق و مسلمانان این طرف خندق هستند. ده هزار نفر سرباز مسلح آمده اند و مدینه را در محاصره گرفته اند. یک سوار یل و فوق العاده، باریکه ای را پیدا می کند و به اسب خودش نهیب می زند و از این طرف خندق به آن طرف می آید و جلوی مسلمانان شروع به "هل من مبارز" گفتن می کند. کسی جوابش را نمی دهد.
می گوید: «ولقد بححت من النداء بجمعکم هل من مبارز»؛ احدی از جا بلند نمی شود جز یک جوان 25 ساله. می گوید: یا رسول الله! من می خواهم با او مبارزه کنم. می فرماید: نه، تو بنشین (برای اینکه دیگران وضعشان خوب روشن شود).
دفعه دوم باز غیر از علی (ع) کسی بلند نمی شود. دفعه سوم پیامبر (ص) به علی اجازه می دهد. (چقدر از نظر اجتماعی و از نظر نظامی اهمیت دارد). می رود و دشمن را به خاک می اندازد. چقدر برای علی افتخار است! حالا ما خیال می کنیم که علی به افتخاراتش فکر می کند. یک حادثه پیش می آید که می بینیم علی (ع) در همان حال در حال سیر و سلوک الی الله است، همه را فراموش کرده و متوجه خداست، مراقب است که یک ذره غیر خدا در قلبش راه پیدا نکند، یعنی در حال سلوک عرفانی است. این است عرفان اسلام. سر دشمن را می خواهد برای خدا ببرد.
او به صورت علی (ع) تف می کند. چون بشر است اندکی احساس ناراحتی می کند. زود از جایش بلند می شود، چند قدم راه می رود و بعد می آید. دشمن می گوید چرا اینطور کردی؟ اگر می خواستی مرا بکشی چرا همان اول نکشتی؟ می فرماید: تو به صورت من تف کردی و من ناراحت شدم، ترسیدم خللی در نیت من رسوخ پیدا کند و در جهاد عرفانی من کوچکترین خدشه و خللی وارد شود.
پس اینها دو عالم جدا از یکدیگر نیستند که ما یا این طرف را بچسبیم یا آن طرف را، یک روز به این طرف بچسبیم و طرف دیگر را کنار بزنیم و روز دیگر عکسش را انجام دهیم و مدام بگوییم این حرفها دروغ است، اینها ذهنیت گرائی است، اینها درون گرائی است، اسلام عینیت گراست، اسلام طبیعت گراست، پیامبر آمده که بشر را از درون گرائی متوجه برون گرایی کند! نه، اینطور نیست، درون گرایی و برون گرایی اسلام دوش به دوش یکدیگر و جدائی ناپذیرند.
آن درون گرایی که متوجه برون نباشد از نظر اسلام درون گرایی نیست، عرفان نیست، معنویت نیست، هجرت به سوی خدا نیست. همچنین اسلام آن فعالیت عملی بیرونی را که متوجه درون نباشد و شخص بگوید اینها را دیگر رها کن، اینها ذهنیت است، مسائل مهمی نیست، باید به عینیت بچسبیم نه جهاد می داند، نه عمل صالح و نه مهاجرت، و هیچکدام از این اسم ها را روی یک فعالیت عملی نمی گذارد اگر از معنویت تهی باشد.