شناخت آیه ای در قرآن

شناخت تعقلی همان است که قرآن کریم از آن تعبیر به آیه کرده است، مانند این آیه که در قرآن آمده است: «و من ایاته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتکم و الوانکم؛ و یکی از آیات قدرت الهی خلقت آسمانها و زمین است و یکی دیگر اختلاف زبانها و رنگ های شما (آدمیان)» (روم/ 22). و یا این آیه شریفه: «و من ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة؛ و باز یکی از آیات لطف الهی آن است که برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید که در بر او آرامش یافته و با هم انس گیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار فرمود» (روم/ 21). قرآن تمام عالم طبیعت را یکسره آیه و نشانه برای شناخت ماوراء طبیعت می خواند. این تعبیر قرآن است. ما باید ببینیم آیا این آیه بودن منحصر به شناخت ماوراء الطبیعه است؟ منحصر به شناخت خداست؟ یا نه، در خود طبیعت هم این شناخت آیه ای (شناخت بعد پنجمی ذهن) نمونه دارد.
اگر در خود طبیعت نمونه نداشته باشد ممکن است قبولش برای ذهن انسان کمی مشکل باشد، ولی وقتی می بینیم در خود طبیعت نمونه دارد -یعنی بسیاری از شناختهای ما از خود طبیعت، شناخت آیه ای است، شناختی است که به بعد پنجم ذهن مربوط می شود، شناختی است که به بعدی مربوط می شود که با آن بعد شناختی ذهن است که ما خدا را می شناسیم، با آن بعد شناختی ذهن است که ما به وجود روح اعتقاد و ایمان کامل پیدا می کنیم، به عالم ماوراء الطبیعه اعتقاد پیدا می کنیم، به غیب اعتقاد پیدا می کنیم، و به معنا و معنویت اعتقاد پیدا می کنیم- دیگر مسأله اینکه طبیعت، آیه و نشانه ماوراء الطبیعه است، برای ما بسیار آسان خواهد شد.
مطلبی که جلسه اول عرض کردم که ایدئولوژیها بر اساس جهان بینی ها، و جهان بینی ها بر اساس جهان شناسی ها است، و جهان شناسی ها بر اساس شناخت شناسی ها است، اینجا نتیجه می دهد. ما تا شناخت شناس نباشیم نمی توانیم جهان شناس باشیم و نمی توانیم جهان بینی داشته باشیم، و هر ایدئولوژی که داشته باشیم باید بر اساس جهان بینی ما باشد.
ما می بینیم که اکثر معلومات ما در جهان، به اصطلاح قرآن معلومات آیه ای است. اگر شما می گوئید فلان کس آدم خوبی است، خوبی او را نمی توانید احساس کنید. نمی توانید آزمایش کنید (اما) کارش را که آیه خوبی است می بینید. اگر می گوئید فلانی آدم بدی است، بدی او را که شما نمی بینید، تجربه و بررسی هم نمی توانید بکنید، کارش را می بینید، کارش نشانه بدی خود اوست. می گوئید فلان کس با من دوست است. دوستی او را که نمی بینید، ولی کارش آیه دوستی اوست. فلان کس با من دشمن است. دشمنی اش را که حس نمی کنید، می گوئید کارش نشانه دشمنی با من است. پس اکثر شناختهای ما در جهان، شناختی است که نه حسی مستقیم است (یعنی همان شناخت احساسی سطحی) و نه منطقی علمی تجربی که خود موضوع، قابل تجربه و آزمایش باشد بلکه احساس ما به آیه های شی ء تعلق می گیرد ولی ذهن ما همواره از آیات و آثار، مؤثر را در ورای آن می بیند. قبلا عرض کردم که حتی راسل هم به این حرف اعتقاد دارد -که درست هم هست- می گوید: حتی گذشته ها را از این راه می دانیم. ناپلئون را ما نه دیده ایم و نه می توانیم آزمایش کنیم. ما که معتقد هستیم ناپلئون در دنیا وجود داشته، از روی علائم و نشانه ها و آیه هاست.
اینها معلومات نشانه ای است، یعنی همان نوع معلوماتی که خدا را هم که انسان می شناسد به کمک همین (نوع معلومات و همین) نوع شناخت است. شناخت خدا یک نوع شناختی که اصلا شباهتی با شناختهای دیگر نداشته باشد و یک چیز مخصوص به خود باشد، نیست، راه شناختن خدا با راه شناختن بسیاری از مسائل که در طبیعت می شناسیم عینا یکی است. اگر ما راه خداشناسی را انکار کنیم باید 90 درصد معلومات خودمان را دور بریزیم در صورتی که احدی نمی تواند (چنین ادعائی) کند. شما از کجا می گوئید که لنین یک مرد انقلابی بود؟ شاید محافظه کارترین آدمها بوده و اصلا فکر انقلاب هم به ذهنش خطور نکرده است. می گوئید فعالیتها و نوشته ها و نطقهایش را می بینیم و از آثار موجود، انقلابی بودنش را می فهمیم.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- شناخت- صفحه 142-141 و 147-146

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/21353