یک پروفسور روانشناس مشهور آمریکائی، بنام "پروفسور ریک" که سالیان دراز به تفحص و جستجو در احوال زن و مرد پرداخته و نتایجی بدست آورده و در کتاب بزرگی تفاوتهای بی شمار زن و مرد را نوشته است. می گوید: دنیای مرد با دنیای زن بکلی فرق می کند، اگر زن نمی تواند مانند مردم فکر کند یا عمل نماید از این رو است که دنیای آنها با هم فرق می کند. می گوید: در تورات آمده است "زن و مرد از یک گوشت بوجود آمده اند". بلی با وجودی که هر دو از یک گوشت به وجود آمده اند جسمهای متفاوت دارند و از نظر ترکیب به کلی با هم فرق می کنند، علاوه بر این، احساس این دو موجود هیچوقت مثل هم نخواهند بود، و هیچگاه یک جور در مقابل حوادث و اتفاقات عکس العمل نشان نمی دهند، زن و مرد بنا به مقتضیات جنسی رسمی خود به طور متفاوت عمل می کنند و درست مثل دو ستاره روی دو مدار مختلف حرکت می کنند، آنها می توانند همدیگر را بفهمند و مکمل یکدیگر باشند ولی هیچگاه یکی نمی شوند و به همین دلیل است که زن و مرد می توانند با هم زندگی کنند، عاشق یکدیگر بشوند و از صفات و اخلاق یکدیگر خسته و ناراحت نشوند.
پروفسور ریک مقایسه هائی میان روحیه زن و مرد به عمل آورده و تفاوتهائی بدست آورده است. از آن جمله می گوید: برای مرد خسته کننده است که دائم نزد زنی که دوستش دارد بسر برد. اما هیچ لذتی برای زن بالاتر از این نیست که همیشه در کنار مرد مورد علاقه اش بسر برد. مرد دلش می خواهد هر روز به همان حالت همیشگی باقی بماند. اما یک زن همیشه می خواهد موجود تازه ای باشد و هر صبح با قیافه تازه تری از بستر برخیزد. بهترین جمله ای که یک مرد می تواند به زنی بگوید: اصطلاح "عزیزم تو را دوستت دارم" است.
زیباترین جمله ای که یک زن به مرد مورد علاقه اش می گوید، جمله "من به تو افتخار می کنم" می باشد. اگر مردی در دوران زندگیش با چندین معشوقه بسر برده باشد به نظر زنان دیگر مردی جالب توجه می آید. مردها از زنی که بیش از یک مرد در زندگیش وجود داشته باشد بدشان می آید. مردها وقتی که پیر می شوند احساس بدبختی می کنند، چون تکیه گاه خود یعنی کارشان را از دست می دهند. زنهای مسن احساس رضایت می کنند. چون بهترین چیزها را از نظر خودشان دارا هستند: یک خانه و چندین نوه. خوشبختی از نظر مردها بدست آوردن مقام و شخصیتی قابل احترام در میان اجتماع است. خوشبختی برای یک زن یعنی بدست آوردن قلب یک مرد و نگاهداری او برای تمام عمر. یک مرد همیشه می خواهد که زن مورد علاقه اش را به دین و ملیت خود درآورد. برای یک زن همان قدر که تغییر دادن نام خانوادگیش بعد از ازدواج آسان است، عوض کردن دین و ملیت نیز بخاطر مردی که دوستش دارد آسان است.
یک خانم روانشناس به نام کلیودالسون می گوید: به عنوان یک زن روانشناس، بزرگترین علاقه ام مطالعه روحیه مردهاست. چندی پیش به من مأموریت داده شد که تحقیقاتی درباره عوامل روانی زن و مرد به عمل آورم و به این نتیجه رسیده ام:
1- تمام زنها علاقمندند که تحت نظر شخص دیگری کار کنند و بطور خلاصه از مرئوس بودن و تحت نظر رئیس کار کردن بیشتر خوششان می آید.
2- تمام زنها می خواهند احساس کنند که وجودشان مؤثر و مورد نیاز است.
سپس این خانم این طور اظهار عقیده می کند: به عقیده من این دو نیاز روحی زن از این واقعیت سرچشمه می گیرد که خانم ها تابع احساسات و آقایان تابع عقل هستند. بسیار دیده شده که خانمها از لحاظ هوش نه فقط با مردان برابری می کنند، بلکه گاهی در این زمینه از آنها برتر هستند. نقطه ضعف خانم ها فقط احساسات شدید آنهاست. مردان همیشه عملی تر فکر می کنند، بهتر قضاوت می کنند، سازمان دهنده بهتری هستند و بهتر هدایت می کنند. پس برتری روحی مردان بر زنان چیزی است که طراح آن طبیعت می باشد. هر قدر هم خانم ها بخواهند با این واقعیت مبارزه کنند بی فائده خواهد بود. خانم ها به علت اینکه حساس تر از آقایان هستند باید این حقیقت را قبول کنند که به نظارت آقایان در زندگیشان احتیاج دارند. بزرگترین هدف خانم ها در زندگی "تأمین" است. و وقتی به هدف خود نائل شدند دست از فعالیت می کشند، زن برای رسیدن به این هدف از روبرو شدن با خطرات بیم دارد. ترس تنها احساسی است که زن در برطرف کردن آن به کمک احتیاج دارد، کارهائی که به تفکر مداوم احتیاج دارد زن را کسل و خسته می کند.