در قرآن کریم در آیه 12 سوره جاثیه آمده است: «الله الذی سخر لکم البحر لتجری الفلک فیه بامره و لتبتغوا من فضله و لعلکم تشکرون؛ خداست آن کسی که دریاها را مسخر شما قرار داده است که کشتیها بر روی این دریاها جریان پیدا کنند و شما از منافع دریاها استفاده کنید و شما یک بهره معنوی ببرید و آن این است که خدای خودتان را بشناسید و شکرگزار باشید». این آیه عطف به آیات اول سوره جاثیه است که فرمود: «ان فی السموات و الارض لایات للمؤمنین* و فی خلقکم و ما یبث من دابة آیات لقوم یوقنون* و اختلاف اللیل و النهار و ما انزل الله من السماء من رزق فاحیا به الارض بعد موتها و تصریف الریاح آیات لقوم یعقلون؛ براستی در آسمان ها و زمین برای مؤمنان نشانه هایی است* و در آفرینش شما و آنچه از جنبندگان می پراکند برای مردمی که یقین دارند نشانه ها است* و در آمد و شد شب و روز و رزقی که خدا از آسمان نازل کرده و زمین را پس از مرگش بدان زنده ساخته و در گرداندن بادها برای مردمی که می اندیشند نشانه ها است» (جاثیه/ 3-5). قرآن کریم کوشش دارد که ما این نکته را درک کنیم که هیچ چیزی در دنیا بر اساس تصادف به وجود نیامده و به وجود نمی آید. همه اینها حساب شده است.
از نظر علمی این مطلب مسلم است که دنیایی که ما می بینیم، با این همه اشیاء مختلف و متنوعی که دارد: یکی خورشید است، یکی زمین، یکی ماه، یکی آب و یکی هوا؛ هوا اکسیژن دارد، ازت دارد، در زمین عنصرهای زیادی وجود دارد، درخت وجود دارد، انسان وجود دارد؛ این نظامی که امروز ما می بینیم، زمین به دور خودش و به دور خورشید می چرخد، حسابهایی در اینجاها وجود دارد و تصادفا به وجود نیامده است. اگر فرض کنیم کسی بیاید یک قالی را که بافته اند باز کند، تبدیل می شود به یک رشته نخها، بعد بیاید نخها را هم از یکدیگر باز کند، تبدیل می شود به یک مقدار پشم و احیانا پنبه. آنوقت شما نگاه کنید، همه چیز را علی السویه می بینید، می گویید پس آن نقش کو؟ آن نظم کو؟ آن ترکیب کو؟ دیگر وجود ندارد. در اصل چه بوده؟ در اصل همه این قالی با این همه اختلافاتی که شما اکنون می بینید، توده ای از پشم بوده که همه چیز در آن علی السویه بوده است و اگر این پشم را به حال خود گذاشته بودند و دست صنعتگر و هنرمندی آن را تبدیل به نخ نکرده بود، بعد رنگ نکرده بود و بعد این نخهای رنگ شده را در یک نظام معین با یکدیگر نبافته بود، یک چنین موجود زیبایی با این نظم و ترتیب هرگز به وجود نمی آمد، یعنی خود این توده پشم قابل اینکه خودش را به یک قالی تبدیل کند نیست، یک دست هنرمند است که این را تبدیل کرده است.
این دنیای ما، اول همین جور بوده، بعد هم همین جور خواهد شد؛ یعنی اگر همین طوری که خدا وعده داده و روزی هم خواهد شد قدرت قاهره الهی بیاید بافته های این عالم را از هم باز کند (ما خودمان به منزله یک بافته هستیم، هر انسانی یک بافته است، هر درختی بافته دیگری است، هر حیوانی بافته دیگری است، آب و هوا هم همین طور) ما به یک ماده یکنواخت می رسیم که هیچ چیزی با هیچ چیزی فرق ندارد، و اولش هم همین بوده است. همه آن موادی که این همه اشیاء متنوع از آن ساخته شده است اموری متشابه بوده اند؛ یعنی در ابتدا گازهای پراکنده ای در عالم بوده و جز این چیزی نبوده، از اینها این همه چیزها و این همه نظم و ترتیب ها درست شده است.
حال آیا ممکن است که همین طور تصادفی بوده که از این ماده یکنواخت در روی زمین یک مقدار آب به وجود بیاید، اقیانوسها به وجود بیاید، موجود زنده به وجود بیاید، انسان به وجود بیاید، این چیزهایی که همه به درد یکدیگر و به کار یکدیگر می خورند، هوای قابل تنفس وجود داشته باشد، روی زمین به این شکل در بیاید که هم سفت باشد و هم نه آنقدر سفت که غیرقابل سکونت باشد و نشود در آن کشاورزی کرد؟ اینها را همین طور تصادف به وجود آورد، یا نه، تمام اینها روی نظم و حساب و تدبیری بوده است؟
قرآن اسم این را می گذارد تسخیر، تسخیر الهی. البته در مسائلی که کوچکتر است انسان زودتر درک می کند تا در نظام کل، ولی نظام کل و نظام جزء فرق نمی کند.