گرایشی در انسان هست که به اصطلاح از مقوله خیر و فضیلت است، به تعبیر دیگر از مقوله اخلاق است، آنچه که ما در اصطلاح خودمان اخلاق می نامیم. انسان به بسیاری از امور گرایش دارد به حکم آنکه منفعت و سود است. انسان به پول گرایش دارد برای اینکه پول برای انسان منفعت است. یعنی وسیله ای است که می تواند حوائج مادی او را رفع کند. این خیلی عالی است. گرایش انسان به منفعت، همان خودمحوری است، یعنی انسان به چیزی گرایش پیدا می کند برای اینکه آن را جذب کند به خود برای ادامه و بقای حیاتش. البته همین گرایش موجود زنده به اینکه حیات خویش را حفظ کند چیست و چه رمزی دارد، خود مسأله ای است. تا این اندازه، تحلیل آن کمی ساده تر است، اما اموری هست که انسان به آنها گرایش دارد نه به دلیل اینکه منفعت است بلکه به دلیل اینکه فضیلت و خیر عقلانی است.
منفعت، خیر حسی است و فضیلت، خیر عقلی. فضیلت مانند گرایش انسان به راستی از آن جهت که راستی است و در مقابل، تنفر از دروغ، گرایش انسان به تقوا و پاکی. به طور کلی اینگونه گرایشها که فضیلت است دو نوع است، بعضی فردی است و بعضی اجتماعی. فردی مثل گرایش به نظم و انضباط، گرایش به تسلط بر نفس، آنچه که ما مالکیت نفس می نامیم، بر خود مسلط بودن و بسیاری دیگر از مفاهیم اخلاق فردی، حتی شجاعت به معنی قوت قلب نه زور بازو که آن از مقوله اخلاق نیست، شجاعت در مقابل جبن و امثال اینها، و اجتماعی مانند گرایش به تعاون، کمک دیگران بودن، با یکدیگر یک کار اجتماعی کردن، گرایش به احسان و نیکوکاری، گرایش به فداکاری (که هیچ با منطق منفعت جور در نمی آید زیرا فداکاری یعنی فدا کردن خود، حتی جان خود)، گرایش به ایثار: «و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه؛ هر چند به چیزی نیازمند باشند باز مهاجران را بر خویش در آن چیز مقدم می دارند» (حشر/ 9).
اینکه انسان در حالی که کمال احتیاج به چیزی را دارد دیگری را بر خود مقدم بدارد: «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا، انمانطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا؛ و هم بر دوستی خدا به فقیر و طفل و یتیم طعام می دهند و می گویند: ما فقط برای رضای خدا به شما طعام می دهیم و از شما هیچ پاداش و سپاسی نمی طلبیم» (انسان/ 8-9). پس به طور کلی گرایش به فضیلت، یا گرایشهای اخلاقی، یا به تعبیر دیگر گرایشهایی که از مقوله فضیلت و خیر اخلاقی است، در انسان هست.