عشق به خدا در نهاد فطرت بشر

جمله ای در اولین دعای صحیفه سجادیه است که دعایی است که با حمد و ثنای الهی شروع می شود و همه آن دعای حمد است. در همان اوایل این دعا این چند جمله آمده است: «ابتدع بقدرته الخلق ابتداعا؛ خلق و آفرینش را با قدرت خود، ابداع کرد، ابداع کردنی». ابداع یعنی خلقتی نه از روی یک مثال و تقلید، بشر هم در عالم خودش و در حد خودش نوعی آفرینندگی دارد ولی آفرینندگی بشر، گرچه اسمش را ابداع بگذاریم باز از روی یک مثال (طبیعت و خلقت) است اما خداوند متعال که خالق عالم است، قبل از او چیزی نبوده که از روی یک نقشه خلق بکند: «و اخترعهم علی مشیته اختراعا؛ آنها را بر طبق مشیت خودش اختراع کرد، اختراع کردنی». اختراع نیز همان معنای ابداع را می رساند یعنی فقط از ناحیه خداوند، اختراع است، چنانکه مثلا ضبط صوت را یک کسی ابتدا می گوییم اختراع کرده، بعد دیگران هر چه می آیند می سازند دیگر عمل اینها اختراع شمرده نمی شود: «ثم سلک بهم طریق ارادته و بعثهم فی سبیل محبته؛ بعد که اینها را آفرید، اینان را راه برد و به راه انداخت در طریق اراده خودش». به قرینه جمله بعدی معنایش این است: در طریق اینکه خلق، او را اراده کنند نه در طریقی که او اراده کرده است در راهی که او را می خواهند، آنها را به راه انداخت و به حرکت درآورد.
جمله بعد مطلب را بیشتر روشن می کند: «و بعثهم فی سبیل محبته؛ خلق را در راه محبت خودش برانگیخت». خیلی جمله عجیبی است یعنی اصلا تمام این حرکتها و جنبشهای خلق، چه خودشان بفهمند و چه خودشان نفهمند، در طریق محبت خداست. در مسأله عشق یک بحثهایی مطرح است که، حتی آن کسی هم که غیر خدا را می جوید، محرک اصلی اش جستجوی خداست، اشتباه مصداق کرده. حال، کلمه خلق که در ابتدای این جمله بود: «ابتدع بقدرته الخلق» ممکن است مقصود از آن، مطلق خلق و آفرینش باشد که قهرا شامل انسان هم می شود. در این صوری معنای جمله این است که تمام دار وجود در طریق محبت الهی در حرکت است، آن گیاه هم که حرکت می کند جز عشق او چیزی در سر ندارد، آن سنگ هم که می گوییم با قوه جاذبه حرکت می کند در واقع غیر از اینکه ذات حق را جستجو می کند و محبت او در ذات او هست چیز دیگری نیست.
آنگاه آیاتی مثل: «و ان من شیء الا یسبح بحمده ولکن لا تفقهون تسبیحهم؛ و هیچ چیزی نیست مگر این که به تسبیح او مشغول است، ولی شما تسبیحشان را نمی فهمید» (اسراء/ 44). «افغیر دین الله یبغون و له اسلم من فی السموات و الارض طوعا و کرها و الیه یرجعون؛ آیا آن ها دینی جز دین الهی می جویند؟ حال آن که هر که در آسمان ها و زمین است خواه ناخواه فرمانبردار اوست و همه به سوی او بازگردانیده می شوند» (آل عمران/ 83). «و لله یسجد ما فی السموات و الارض؛ هر آنچه در آسمان ها و زمین است برای خدا سجده می کنند» (نحل/ 49). «سبح لله ما فی السموات و الارض؛ آنچه در آسمان ها و زمین است خدا را به پاکی می ستایند» (حدید/ 1) یعنی این معنا عامتر می شود. دامنه خیلی وسیع می شود، یعنی قرآن کریم یک جهان بینی وسیع عجیبی به ما می دهد. شعرای عارف مسلک هم در این زمینه زیاد گفته اند. به هر حال این جمله صحیفه سجادیه هم جمله فوق العاده عجیب و پر مغز و پرمعنایی است. حال اگر ما در جمله «ابتدع بقدرته الخلق»، خلق را به معنای مطلق آفرینش بگیریم، این جملات یک فلسفه عمومی برای کل آفرینش است که شامل انسان هم هست، و اگر خلق را مخصوص انسانها بدانیم بدیهی است که باز هم شامل انسانها می شود.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- فطرت- صفحه 254-252

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/22448