دو رکن رسالت عیسی علیه السلام

حضرت عیسی بن مریم، عیسای مسیح، پیامی که برای مردم آورد دو نکته بیشتر نبود. یکی تایید تورات بود، می فرمود: من نیامده ام که چیزی از تورات کم کنم یا زیاد کنم. همان طور که قرآن مجید نقل کرده، حضرت عیسای مسیح قسمت خیلی کمی از احکام شریعت حضرت موسی را تغییر داد، یعنی ایشان پیغمبر صاحب شریعت بود نه اینکه صاحب شریعت نبود، ولی شریعت او اختلاف کمی با شریعت موسی داشت و لهذا خود را مصدق تورات، کسی که برای تایید تورات آمده است، یعنی برای این نیامده است که این کتاب را به کلی نفی کند معرفی کرد.
نکته دیگر اینکه می فرمود به عنوان مبشر آمده، یعنی خود بشارت، رسالت حضرت عیسای مسیح بوده است. توضیح اینکه یک وقت است که پیغمبری در ضمن تعلیماتش، مبشر هم هست، یعنی بشارت هم می دهد به پیغمبری که بعد از او می آید یا مثلا با اسلام نبوت پایان یافته است، ولی مساله بشارت ظهور حضرت مهدی (ع) مطرح شده است. البته جز تعلیمات اسلامی، این مطلب هم هست، اما نه این است که پیغمبر ما آمده است برای دادن این بشارت، که اصلا رکن رسالت پیغمبر این بشارت باشد. حضرت مسیح رکن رسالتش بشارت بوده، یعنی درواقع عیسای مسیح یک رکن رسالتش جنبه پیش قراولی و جنبه مقدمی بوده است برای پیغمبری که بعد از او می آید و اوست که جهان باید منتظر او باشد و اوست که آن شریعت را می آورد.
این مطلبی است که قرآن با یک لطافت مخصوص بیان کرده است و ما به حکم اینکه قرآن برای حضرت عیسای مسیح عظمت و جلالت قائل است، برای ایشان جلالت قائل هستیم و او را یکی از پنج پیغمبر بسیار بزرگ عالم می شماریم ولی در عین حال این نکته باید مشخص باشد که عیسی (ع) همین دو جنبه را داشت: مصدق و مؤید تورات بود با تغییرات بسیار کمی: «و لا حل لکم بعض الذی حرم علیکم؛ (آمده ام) تا برخی چیزها را که بر شما حرام شده برایتان حلال کنم.» (آل عمران/ 50) و دیگر اینکه مبشر بود، آمده ام برای اینکه به شما آمدن پیامبری را که بعد از من خواهد آمد نوید دهم و لهذا تواریخ در این جهت اتفاق دارند و فرنگیها هم این مطلب را قبول دارند که دوره مأموریت حضرت عیسای مسیح برای ابلاغ رسالت، بسیار کوتاه بوده است.
حضرت عیسی همان طور که خود مسیحی ها هم اعتراف دارند تا سی سالگی رسالت خود را هیچ ابراز نکرد و در سی سالگی رسالت خود را ابراز کرد. بعد یا در سی و سه سالگی به قول بعضی و یا در سی و شش سالگی و حداکثر سی و هفت سالگی، عیسی به قول آنها کشته شد، می گویند بعد از سه سال و یا شش سال و یا هفت سال کشته شد. عیسای مسیح دوره زیادی نداشت، علتش این است که تعلیمات زیادی نداشت که دوره زیادی بخواهد، آمده بود برای تصدیق و تایید تورات و برای اصلاح مردم بر اساس شریعت موسی و بعد هم برای همین بشارت، و لهذا نام کتاب عیسی (ع) انجیل در اصل افاده معنای بشارت می کند. از اینجا می توان فهمید که چقدر مساله بشارت در رسالت عیسی (ع) اساسی بوده و رکن رسالت ایشان بوده که اصلا اسم کتاب ایشان "بشارت" است که همان جنبه مقدمیت را می رساند.
آیه 6 سوره صف هم درست همین مطلب را می فهماند که حضرت عیسی (ع) که آمد اساس تعلیماتش این دو امر بود: احیای شریعت موسی (ع) و تایید تورات و اصلاح بنی اسرائیل بر اساس تعلیمات تورات، و دیگر بشارت خاتم الانبیاء (ص). «و اذ قال» یاد کن یا ذکر کن آنگاه که عیسی پسر مریم خطاب به بنی اسرائیل گفت: «انی رسول الله الیکم»؛ من فرستاده خدا هستم به سوی شما، در حالی که «مصدقا لما بین یدی من التورات؛ تایید و تصدیق می کنم کتابی که قبل از من آمده است که آن تورات است.» کتاب موسی و شریعت او را تصدیق و تایید می کنم در حالی که مبشر و نوید دهنده به پیامبری هستم که بعد از من می آید و نام او احمد است. اینجا گفتار حضرت عیسی تمام می شود و دیگر کلام خود قرآن است: «فلما جاهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین» با این همه بشارتی که عیسی به بنی اسرائیل یعنی یهودیها داده بود، وقتی که احمد صلی الله علیه و آله با دلایل بسیار روشن آمد، گفتند: گفتار این فرد یک جادوی آشکار است. در انجیل، مخصوصا در انجیل یوحنا، (این بشارت)، مکرر و با عبارات مختلف آمده است و حضرت علی بن موسی الرضا (ع) در مجمعی که مأمون تشکیل داده بود، همین موضوع را در مباحثه ای یادآوری کردند.
حواریین شاگردان و یاران حضرت عیسی (ع) مدتها پس از آن حضرت "اناجیل" (انجیل های چهارگانه) را نوشتند و در مورد این کتابها خیلی حرفها هست. قرآن کریم اناجیل نمی گوید، انجیل می گوید؛ چون کتاب عیسی یکی بیشتر نبوده که همان انجیل است. حواریین تعلیمات عیسای مسیح را با فاصله خیلی زیاد نوشتند. اما چگونه؟ اینها از حافظه خودشان نوشتند. منتها مسیحیت برای اینکه می خواهند جنبه قداستش را حفظ کنند، می گویند: با یک نوع الهام الهی نوشته اند. به آنها جواب می دهند که اگر با یک الهام الهی نوشتند، باید همه انجیل ها یک جور از آب دربیاید، پس چرا مختلف و حتی احیانا در بعضی قسمتها متناقض از آب درآمده است؟! پس معلوم می شود که جنبه الهامی وجود نداشته است.
اخیرا تحقیقاتی شده است از طرف خود فرنگیها و از طرف بعضی از مسلمینی که راجع به مسیحیت مطالعه داشته اند، راجع به بشارتهایی که در کلمات حضرت عیسی یا پیغمبران دیگر آمده است، و مخصوصا بعضی از علمای مسیحی که اطلاعات بسیار عمیقی در مسیحیت داشتند و بعد مسلمان شدند، این اطلاعات را در اختیار مسلمین قرار دادند که گفتیم در میان کتابها البته اطلاعات در این زمینه آن قدر زیاد نیست تا آنجا که ما اطلاع داریم آن که از همه بهتر است همین کتاب انیس الاعلام است. فخرالاسلام یک عالم بزرگ مسیحی بوده و بعد مسلمان شده و یک مسلمان بسیار مخلصی است و به زبان عبری و سریانی هم ظاهرا آشنا بوده است. او متن این بشارتها را به آن زبانهای اولی نقل می کند.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن- جلد 7 صفحه 13-10

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/22813