اشاعره به جای خداوند، در واقع ظالمان بشری را تنزیه نموده و تبرئه کرده اند زیرا ابتدایی ترین و روشن ترین نتیجه ای که از این طرز تفکر گرفته می شود این است که آنچه فلان ستمگر می کند، خودش نمی کند؛ بلکه خداوند می کند و چون خدا انجام می دهد ظلم نیست، عین عدل است؛ چرا که بنابر این مسلک، عدل مفهومی جز این ندارد که کار، کار خدا باشد. از طرف دیگر چون به نظر اینان کاری که غیرخدا فاعل آن باشد، به هیچ وجه وجود ندارد، پس در قاموس هستی، به هیچ وجه ظلم وجود ندارد. شاید علت حمایت ستمگرانی مانند متوکل عباسی از اشاعره همین نتیجه گیری مطلوب بوده باشد. با چنین منطق و چنین نتیجه گیری، نقش مظلوم در دفاع از حقوق خویش و وظیفه دینی اش چیست؟ همچنین این متکلمین درباره آن همه نسبت هایی که قرآن کریم به ستمگران بشری می دهد و آن ها را ظالم معرفی می کند، و نیز وظیفه ای که قرآن به عهده افراد در زمینه مبارزه با ظلم و ظالم نهاده است، چیزی ندارند که بگویند.