عقل و عاطفه و انس

حیوانها از لحاظ جسمی، توانا هستند و می توانند تنها در هر جائی زیست کنند، ولی انسان ازین جهت، بسیار ناتوان است نمی تواند به تنهائی و در هر جائی زیست کند. انسان پوشاک می خواهد، پس احتیاج به تخم پنبه دارد، احتیاج به کاشتن پنبه دارد، احتیاج به ریسنده پنبه دارد، احتیاج به بافنده پنبه دارد، احتیاج به دوزنده پنبه دارد، تا پوشاکی بشود و بپوشد. خوراک وی اگر نان یا برنج باشد، بایستی بذر آن را کشاورزی بکارد پزنده ای بپزد، تا نان یا کته شود. بیمار که می شود باید پزشکی درمانش کند و داروی درمان را دگری فراهم سازد. مسکن که می خواهد، بنا و عمله ای لازم دارد، تا اطاقکی برایش آماده کنند. بدین علل و علل دیگر، انسان نمی تواند، تنها زیست کند و نیاز به فرد دیگر دارد. ولی او سه چیز به انسان داده است که این ناتوانی وی را در برابر حیوانها جبران می کند:
عقل و خرد: انسان بدین وسیله می تواند، از همکاری دیگران بهره بردارد و بهره بدهد و کمک بگیرد و کمک بدهد.
مهر و عاطفه: بدین وسیله، انسان برانگیخته می شود تا بدیگران کمک رساند و خدمت کند و فداکار شود.
انس: از خواص انسان، آن است که اگر چندی با کسی یا چیزی زیست کند به وی علاقمند می شود و جدائی برایش ناگوار است. فرزندانی که در دامان پدر و مادر بزرگ شوند نزد پدر و مادر محبوبترند از فرزندانی که در جای دیگر رشد کنند.
بدین وسیله انسان ناتوانی خود را، از حیوانها جبران کرده و توانسته آنهائی را که از خودش بسی نیرومندتر هستند، استثمار کند. چقدر بایستی، این انسان از او، سپاسگذار باشد؟ که نه تنها بقای او را در برابر قدرت حیوانها تأمین کرده، بلکه موجودهایی را با آن قدرت، تحت استثمار خود قرار داده است؟ ولی افسوس انسان ناسپاس است!!!


منابع :

  1. سید رضا صدر- نشانه هایی از او- ج 1 صفحه 149-148

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/2332