نسبت جهان ملکوت با وحی و معجزه

حلقه دوم و مرحله دوم در مسئله اعجاز، وجود جهان دیگری است به‏ نام ملکوت. اصلا ملکوت که می‏ گویند یعنی قدرت، آن جهان را جهان قدرت‏ می ‏نامند چون آنچه در این جهان است نسبت به آنچه که در آن جهان است از نظر قوه و قدرت هیچ است، و ملکوت مبالغه در قدرت است. وقتی که ما در باب وحی گفتیم که برای انسان -لااقل برای بعضی افراد انسان- این مقدار توانایی هست که با اتصال به آن جهان حقایقی از ناحیه‏ علمی برای او کشف شود و مسائلی را از بالا (بالای معنوی نه بالای مادی) تلقی کند غیر از آنچه که از پایین تلقی می‏کند یعنی از این دنیا از طریق‏ حواس و تجربه و تعلم به دست می ‏آورد، قطعا چنین است که اگر وحی باشد معجزه هم هست یعنی آن کسی که‏ اتصال پیدا می‏کند با آن جهان و مطلب را از آنجا می‏ گیرد، قدرت و قوه را هم از آنجا می ‏گیرد.
تعبیر قرآن این است: «علمه شدید القوی». اصل تعبیر این است: «و النجم اذا هوی* ما ضل صاحبکم و ما غوی* و ما ینطق عن الهوی؛ سوگند به (آن ) ستاره وقتی که فرو افتد، که یار شما نه گمراه شده و نه منحرف و از روی هوس سخن نمی گوید»، آنچه می‏ گوید از میل خود نمی‏ گوید، «ان هو الا وحی‏ یوحی؛ آنچه می ‏گوید جز وحیی که از خارج به او ایجاء و القاء می‏شود نیست»، «علمه شدید القوی؛ آموزانیده است به او موجودی که‏ از نظر نیرو خیلی شدید و قوی است.» (نجم/ 1-5). با اینکه به ظاهر انسان می‏ گوید که‏ مثلا باید این جور می‏ گفت: «علمه کثیر العلم» چون بحث در تعلیم است‏، تعلیم داده است به او یک موجودی که علم و احاطه او خیلی زیاد است.
ولی او را با این صفت یاد کرده است: «علمه شدید القوی». البته ندارد که مقصود از ''شدید القوی'' خداست یا فرشته، ولی این‏ تعبیر را قرآن درباره خدا به کار نمی‏ برد، کأنه برای خدا کوچک است و در روایات هم توضیح شده به همان فرشته ‏ای که وحی به وسیله او نازل می‏ شود. یک آیه دیگر در سوره تکویر هم صراحت دارد به اینکه همان فرشته وحی را ذکر می‏ کند: «ذی قوه عند ذی العرش مکین* مطاع ثم امین؛ آن که امین و وسیله وحی است صاحب قدرت است در نزد پروردگار» (تکویر/ 20-21)
بنابراین اگر ما این مطلب را پذیرفتیم که امور روحی خودشان قوه و قدرت هستند و در افراد عادی لااقل اثر این قوه‏ ها و قدرت ها روی بدن خودشان‏ ظهور می ‏کند و حتی همین انسان‏ عادی به حدی می‏رسد که از غیر طریق عادی چشمش دور را می ‏بیند و گوشش از دور می‏ شنود، و بعد قبول کردیم که جهان دیگری هست که آن جهان جهان قدرت‏ و جهان ملکوت است (لااقل نمی ‏توانیم نفی کنیم، ما می‏ خواهیم لااقل نفی‏ استبعاد از معجزات کرده باشیم)، چه مانعی دارد که یک روحی قدرت‏ خارق‏ العاده ‏ای را از یک چنین مبادی‏ ای کسب کند و بعد با اراده خودش‏ هر گونه که بخواهد در مواد این عالم تصرف کند. آن وقت همه دنیا یا لااقل‏ قسمتی از دنیا حکم بدن خود او را پیدا می‏کند. همین‏طور که در بدن خودش‏ تصرف می‏کند در این بدن عالم هم تصرف می‏کند، حالا یا مستقیما و یا به‏ وسیله قوه ‏هایی که مستقیما در عالم تصرف دارند. ولی به هر حال این‏ قوه‏ ها و قدرت ها از نظر قرآن از نوعی علم -که ما نمی ‏توانیم بفهمیم چیست- جدا نیست. می ‏بینیم‏ در آن آیه می ‏گوید: «علمه شدید القوی» علم و قدرت را با هم توأم‏ می‏ کند، و در بعضی از آیات دیگر هم ما نمونه ‏ای از این مطلب می‏ بینیم.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- نبوت- صفحه 186-188

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/23375