عفاف عامل تبدیل عشق مجازی به عشق حقیقی

نکته ای که باید تذکر داده شود و مورد توجه قرار گیرد اینست که حتی عشقهای شهوانی ممکن است سودمند واقع گردد و آن هنگامی است که با تقوا و عفاف توأم گردد. یعنی در زمینه فراق و دست نارسی از یک طرف و پاکی و عفاف از طرف دیگر، سوز و گدازها و فشار و سختیهائی که بر روح وارد می شود آثار نیک و سودمندی به بار می آورد. عرفا در همین زمینه است که می گویند عشق مجازی تبدیل به عشق حقیقی یعنی عشق به ذات احدیت می گردد و در همین زمینه است که روایت می کنند: «من عشق و کتم و عف و مات مات شهیدا؛ آنکه عاشق گردد و کتمان کند و عفاف بورزد و در همان حال بمیرد، شهید مرده است». اما این نکته را نباید فراموش کرد که این نوع عشق با همه فوائدی که در شرائط خاص احیانا به وجود می آورد قابل توصیه نیست، وادیی است بس خطرناک. از این نظر مانند مصیبت است که اگر بر کسی وارد شود و او با نیروی صبر و رضا با آن مقابله کند، مکمل و پاک کننده نفس است، خام را پخته و مکدر را مصفی می نماید، اما مصیبت قابل توصیه نیست. کسی نمی تواند به خاطر استفاده از این عامل تربیتی، مصیبت برای خود خلق کند، و یا برای دیگری به این بهانه مصیبت ایجاد نماید.
راسل در اینجا نیز سخنی باارزش دارد. می گوید: رنج برای اشخاص واجد انرژی چون وزنه گرانبهائی است. کسی که خود را کاملا سعادتمند می بیند جهدی برای سعادت بیشتر نمی کند. اما گمان نمی کنم این امر بتواند بهانه ای باشد که دیگران را رنج بدهیم تا به راه مفیدی قدم نهند، زیرا غالبا نتیجه معکوس بخشد و انسان را درهم می شکند. در این مورد بهتر است خود را تسلیم تصادفات کنیم که در سر راه ما پیش می آید (زناشوئی و اخلاق، ص 134).
چنانکه می دانیم در تعلیمات اسلامی به آثار و فوائد مصائب و بلایا زیاد اشاره شده و نشانه ای از لطف خدا معرفی شده است، اما به هیچوجه به کسی اجازه داده نشده است که به این بهانه مصیبتی برای خود و یا برای دیگران به وجود آورد. به علاوه، تفاوتی میان عشق و مصیبت هست، و آن اینکه عشق بیش از هر عامل دیگری ضد عقل است، هر جا پا گذاشت عقل را از مسند حکومتش معزول می کند. اینست که عقل و عشق در ادبیات عرفانی به عنوان دو رقیب معرفی می گردند. رقابت فیلسوفان با عرفا که آنان به نیروی عقل، و اینان به نیروی عشق اتکاء و اعتماد دارند از همین جا سرچشمه می گیرد. در ادبیات عرفانی همواره در این میدان رقابت، عقل محکوم و مغلوب شناخته شده است. سعدی می گوید:
نیکخواهانم نصیحت می کنند *** خشت بر دریا زدن بی حاصل است
شوق را بر صبر قوت غالب است *** عقل را بر عشق دعوی باطل است
دیگری می گوید: قیاس کردم، تدبیر عقل در ره عشق چو شبنمی است که بر بحر می زند رقمی نیروئی که تا این حد قدرتمند است و زمام اختیار را از کف می گیرد و به قول مولوی: آدمی را همچون پر کاهی در کف تندبادی به این سو و آن سو می کشد و به قول راسل: چیزی است که تمایل به آثارشی دارد، چگونه می تواند قابل توصیه باشد. به هر حال، احیانا آثار مفید داشتن یک مطلب است و قابل تجویز و توصیه بودن مطلب دیگر است. از اینجا معلوم می شود که ایراد و اعتراض برخی متشرعین بر برخی از حکماء اسلامی (بوعلی، رساله عشق و صدرالمتاهلین سفر سوم اسفار) که این بحث را در الهیات مطرح کرده اند و آثار و فوائد آن را بیان کرده اند ناوارد است زیرا طبقه خیال کرده اند که عقیده آن دسته از حکما اینست که این مطلب قابل تجویز و توصیه هم هست، و حال آنکه نظر آنها تنها به آثار مفیدی است که در شرائط تقوا و عفاف به بار می آورد، بدون اینکه آنرا قابل تجویز و توصیه بدانند، درست مانند مصائب و بلایا.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- جاذبه و دافعه- صفحه 54-57

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/23894