شرایط وجوب علم و علوم واجبه

در کتاب "محجة البیضاء" مرحوم فیض در این زمینه ایشان این کلام را از غزالی نقل کرده اند. غزالی می گوید علماء اسلام در تفسیر این حدیث تقریبا بیست فرقه شده اند و هر فرقه ای اهل هر علم و فنی بوده اند گفته اند مقصود این حدیث همان علم و فن ما است. متکلمین گفته اند مقصود پیامبر اکرم از جمله «طلب العلم فریضة علی کل مسلم؛ یادگیری علم بر هر مسلمانی واجب است.» علم کلام است زیرا علم کلام علم اصول دین است. علماء اخلاق گفته اند که مقصود، علم اخلاق است که آدمی بداند منجیات چیست و مهلکات چیست؟ فقهاء گفته اند که مقصود، فقه است که لازم است هر کسی یا مجتهد باشد و یا از مجتهدی تقلید کند. مفسرین گفته اند که مقصود علم تفسیر است، زیرا تفسیر علم به کتاب الله است. محدثین گفته اند مقصود علم حدیث و روایت است چون همه چیز حتی قرآن کریم را از روی احادیث باید فهمید. متصوفه گفته اند مقصود، علم سیر و سلوک و مقامات نفس است. و همینطور... بعد خود او بیانی دارد که اگرچه کاملا جامع نیست ولی نسبة جامع الاطراف تر است. خلاصه این است که مقصود پیغمبر (ص) هیچکدام از اینها انحصارا نیست. اگر مقصود پیغمبر خصوص یکی از این رشته ها بود تصریح می کرد که مثلا علم کلام یا اخلاق یا تفسیر یا فقه یا حدیث است. باید دید از نظر اسلام چه چیزی لازم و واجب است به وجوب عینی یا وجوب کفائی، و اگر راه انجام آن تکلیف، تحصیل علم و یاد گرفتن است باید گفت تحصیل آن علم واجب و لازم است.
فقهاء اصطلاحی دارند، می گویند وجوب علم، وجوب نفسی تهیوئی است، یعنی وجوب علم تنها یک وجوب مقدمی مثل همه مقدمه واجب ها که وجوب استقلالی ندارند نیست، بلکه یک وجوب استقلالی است. در عین حال علم از آن جهت واجب است که به انسان آمادگی می دهد چیزی که هست فقهاء این وجوب تهیوئی را اختصاص می دهند به یاد گرفتن احکام، و مثل این است که غالبا اینطور فرض می شود که انجام وظائف اسلامی فقط موقوف است به اینکه مسلمانان، خود وظیفه را بدانند و بشناسند و همین که وظیفه را شناختند خود به خود قادر به انجام آن خواهند بود. پس علمی که فریضه است این است که مسلمان در وظیفه شناسی یا مجتهد باشد یا مقلد. و حال آنکه واضح است که همان طوری که وظیفه شناسی و یاد گرفتن دستورهای دینی لازم است، بسیاری از کارهائی که به حکم دین آن کارها فرض و واجب است، کارهائی است که خود آن کارها علم و درس و مهارت لازم دارد. مثلا طبابت واجب کفائی است اما انجام این فریضه بدون درس و تحصیل و کسب علم پزشکی میسر نیست، پس تحصیل این علم فریضه است، و همچنین بسیار چیزهای دیگر. باید دید چه نوع اموری است که از نظر جامعه اسلامی لازم و واجب است و آن کار را بدون یاد گرفتن و تعلیم و تعلم نمی توان خوب انجام داد، پس علم آن کار هم واجب است.
فریضه علم از هر جهت تابع میزان احتیاج جامعه است. یک روز بود که کشاورزی و صنایع مورد احتیاج و تجارت و سیاست، هیچکدام علم و تحصیل لازم نداشت. مردم با شاگردی کردن مختصر پیش آهنگر یا نجار یا تاجر، و کار کردن زیر دست یک سیاستمدار یا صنعتگر یا تاجر، سیاستمدار و صنعتگر و تاجر می شدند. اما امروز وضع دنیا عوض شده و احتیاجات جامعه عوض شده، هیچ یک از آن کارها به طرز مناسب با دنیای امروز و به شکلی که بتواند با قافله زندگی هماهنگ بشود بدون علم و تحصیل میسر نیست. حتی کشاورزی هم باید روی اصول علمی و فنی باشد. یک بازرگان تا درس اقتصاد نخوانده باشد نمی تواند بازرگان حسابی باشد. یک سیاستمدار تا درس سیاست نخوانده باشد نمی تواند در دنیای امروز سیاستمدار خوبی باشد. کسب و کارهائی امروز پیدا شده که بدون سواد و درس و تخصص ممکن نیست. نوع آن کارهائی که درگذشته با تمرین مختصر یا شاگردی مختصر زیر دست یک نفر می شد یاد گرفت، حالا اینقدر فرق کرده که جز در دبیرستانهای حرفه ای یا دانشکده های فنی و غیره نمی توان آنها را یاد گرفت. اکثر کارها تکنسین و متخصص فنی لازم دارد.

علوم دینی و علوم غیر دینی
اصطلاحی شده که ما بعضی علوم را علوم دینی و بعضی را علوم غیر دینی بخوانیم. علوم دینی یعنی علومی که مستقیما مربوط به مسائل اعتقادی یا اخلاقی یا عملی دین است و یا علومی که مقدمه یاد گرفتن معارف یا دستورها و احکام دین است از قبیل ادبیات عرب یا منطق.
ممکن است بعضی اینطور خیال کنند که سایر علوم به کلی از دین بیگانه اند و هر چه که در اسلام درباره فضیلت علم و اجر و ثواب تحصیل علم گفته شده منحصر است به آنچه که اصطلاحا علوم دینی گفته می شود، یا اگر پیغمبر اکرم (ص) علم را فریضه خوانده منحصرا مقصود همین علومی است که اصطلاحا علوم دینی خوانده می شود. حقیقت این است که این، اصطلاحی بیش نیست. از یک نظر علوم دینی منحصر است به همان متون اولیه دینی یعنی خود قرآن کریم و متن سنت پیغمبر یا اوصیاء آن حضرت. در صدر اسلام هم که هنوز مردم به خود اسلام آشنا نبودند بر همه واجب و لازم بود که قبل از هر چیز همین متون اولیه را یاد بگیرند.
در آن وقت هیچ علمی نه کلام و نه فقه و نه اصول و نه منطق و نه تاریخ اسلام و نه علم دیگر وجود نداشت. اینکه در حدیثی نقل شده که پیغمبر اکرم (ص) فرمود: "انما العلم ثلاثة: آیة محکمة، و فریضة عادلة، و سنة قائمة" (اصول کافی، ج 1، ص 32) که خلاصه اش این است: علم منحصر است به یاد گرفتن آیات قرآن و فرا گرفتن حدیث پیغمبر، ناظر به تکلیف و وضع آن روز مسلمین است، ولی بعدا مسلمین با آن متون اولیه که به منزله قانون اساسی اسلام است آشنا شدند و به حکم فرمان قرآن و حدیث پیغمبر، علم را مطلقا به عنوان یک فریضه مسلم شناختند و تدریجا علومی مدون شد و به وجود آمد. لهذا از نظر دیگر هر علمی که به حال مسلمین مفید باشد و گرهی از کار مسلمین باز کند، آن علم فریضه ء دینی و علم دینی است.
ما چرا نحو و صرف و لغت عرب را علوم دینی می دانیم؟ آیا جز از این راه است که نفع و فایده ای را در بردارد که موافق با منظور اسلام است؟ به چه مناسبت ما اشعار عشقی امرؤالقیس و اشعار خمری ابونواس را به عنوان تحصیل علوم دینی یاد می گیریم؟ البته برای اینکه ما را در فهم زبان قرآن کمک می کند. پس هر علمی که به حال اسلام و مسلمین نافع است و برای آنها لازم است آن را باید از علوم دینی شمرد، و اگر کسی خلوص نیت داشته باشد و برای خدمت به اسلام و مسلمین آن علم را تحصیل کند، مشمول اجر و ثوابهائی که در تحصیل علم گفته شده هست، مشمول این حدیث است که «و ان الملائکة لتضع اجنحتها لطالب العلم؛ فرشتگان، زیر پای طالبان علم پر می نهند.» (اصول کافی/ ج 1، ص 34) اما اگر خلوص نیت در کار نباشد تحصیل هیچ علمی ولو یاد گرفتن آیات قرآن باشد اجر و ثوابی ندارد. اساسا این تقسیم درستی نیست که ما علوم را به دو رشته تقسیم کنیم: علوم دینی و علوم غیر دینی، تا این توهم برای بعضی پیش بیاید که علومی که اصطلاحا علوم غیر دینی نامیده می شوند از اسلام بیگانه اند. جامعیت و خاتمیت اسلام اقتضاء می کند که هر علم مفید و نافعی را که برای جامعه اسلامی لازم و ضروری است علم دینی بخوانیم.


منابع :

  1. کتاب ده گفتار صفحه 169-166 و 173-171

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/23923