ما به موجب همان میل به از دور دیدن، با یک جمله «کار پاکان را قیاس از خود مگیر» فاصله ای عظیم بین خود و مشعل هدایت انبیاء و اولیاء قرار می دهیم. گوینده آن شعر که می گوید: «کار پاکان را قیاس از خود مگیر» مقصود دیگری دارد که درست است، او می گوید خودت را مقیاس پاکان قرار نده و خیال نکن که حالات تو همه نمونه ای است از همه افراد، پس به دلیل آنکه در تو نواقص و معایبی هست در همه افراد بشر هست، خیال نکن همه مانند تو خود خواه و خود پرست هستند، حاکم مطلق بر وجود آنها هم طمع و شهوت و هواست، احتمال بده کسانی باشند از بشر در حدی عالی تر و مقامی ارجمندتر، دارای روح و فکری بلندتر و عواطف و احساساتی راقی تر و لطیف تر، آنها از آنچه تو گرفتار آنها هستی آزادند. این بیت را مثنوی در داستان بقال و طوطی آورده که بقالی طوطی ای داشت که با سخن آن طوطی مأنوس بود، در نبودن او آن طوطی نگهبان دکانش بود:
بود بقالی مر او را طوطی ای *** خوش نو و سبز و گویا طوطی ای
بر دکان بودی نگهبان دکان *** نکته گفتی با همه سوداگران
روزی بقال رفته بود و از قضا موشی پیدا شد، گربه ای که آنجا حاضر بود، برای گرفتن موش جستن کرد، طوطی از ترس خودش را از طرفی به طرف دیگر پرتاب کرد، شیشه روغن بادام ریخت، بقال که آمد، دید روغن بادام ها ریخته و پر و بال طوطی هم چرب است، به سر طوطی زد، پرهای روی سر طوطی ریخت و سرش طاس شد. طوطی ناراحت شد و زبان از گفتار بست. بعد مرد بقال هر چه کرد که طوطی را به سخن بیاورد ممکن نشد، از عمل خودش پشیمان شد، تا آنکه روزی در فکر فرو رفته بود که چه کند طوطی را به زبان آورد، مرد ژنده پوشی که از قضا سر او هم طاس بود آمد از آنجا بگذرد چشم طوطی که به او افتاد دید سر آن درویش مثل سر خودش طاس است و بی مو، یکمرتبه به سخن در آمد:
طوطی اندر گفت آمد در زبان *** بانگ بر درویش بر زد کای فلان
از چه ای گل با کلان آمیختی *** تو مگر از شیشه روغن ریختی
خیال کرد علت اینکه سر آن درویش هم طاس است این است که از شیشه روغن ریخته و با مشت به سرش زده اند موها ریخته، به او گفت حتما تو هم روزی مثل من شیشه روغن بادام را ریخته ای و اربابت با مشت به سرت زده که موهای سرت ریخته. کار آن مرد درویش را از کار خودش قیاس گرفت:
از قیاسش خنده آمد خلق را *** کوچو خود پنداشت صاحب دلق را
کار پاکان را قیاس از خود مگیر *** گر چه باشد در نوشتن شیر شیر
مقصودم این است که فرق است بین اینکه بگوییم درباره پاکان و اولیاء خدا از روی وجود خودت قضاوت نکن و کار آنها را خود قیاس نگیر و بین آنکه بگوییم حساب آنها به کلی جداست و آنها را مقیاس و سرمشق قرار نده. قرآن کریم در سوره احزاب آیه 21 می گوید: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوالله و الیوم الاخروذکرالله کثیرا؛ قطعا برای شما در رفتار رسول خدا سرمشقی نیکوست، برای کسی که به خدا و روز واپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد می کند».
امیرالمومنین (ع) در نامه 45 نهج البلاغه می فرماید: «الا وان لکل ماموم اماما، یقتدی به ویستضیی بنور علمه ... الا و انکم لا تقدرون علی ذلک و لکن اعیونی بورع و اجتهاد و عفته و سداد؛ آگاه باش که هر پیروی پیشوایی دارد که از او پیروی می کند و از نور دانش او پرتو می گیرد.... زنهار، که شما توان این کار را ندارید، ولی مرا به پرهیزگاری و کوشش و پاکدامنی و درستی یاری دهید».