ملاک نیازمندی اشیاء به علت در فلسفه اسلامی

قانون علیت و رابطه سببی و مسببی اشیاء نسبت به یکدیگر از قطعی ترین معارف بشری است. پیوند و ارتباط معلول به علت، صوری و ظاهری نیست، عمیق است و در متن واقعیت معلول نفوذ دارد. یعنی معلول به تمام واقعیت خود وابسته و متکی به علت است و به طوری است که اگر واقعیت علت نبود، محال بود که واقعیت معلول تحقق یابد. علوم بشری بر پایه این قانون بنا شده است. ما در جای خود اثبات کرده ایم که گریز از این قانون مساوی است با نفی هرگونه نظامی در هستی و نفی هرگونه قانون علمی و فلسفی و منطقی و ریاضی.
فلاسفه اسلامی مسئله ای در این زمینه طرح کرده اند (این مسئله برای اولین بار در فلسفه اسلامی طرح شده و مانند بسیاری از مسائل دیگر نتیجه مناقشات و ناخن زدن های متکلمین است. متکلمین با ناخن زدن های خود سبب شدند که مسائل خاصی در فلسفه مطرح شود و از این نظر، حق بزرگی بر فلسفه دارند.) که از نظری مقدم بر اصل علیت است و آن اینکه ملاک نیازمندی به علت چیست؟ بنابراین در هر موردی، مثلا در مورد علیت "الف" برای "ب"، دو سؤال و دو چرا مطرح است: یکی اینکه چرا "ب" موجود شده است؟ پاسخ این است که وجود "الف" اقتضا کرده که "ب" موجود گردد و اگر "الف" موجود نمی شد، قطعا "ب" موجود نمی شد. پس وجود "الف" خود پاسخ این پرسش است. فرض کنید خانه ای در جریان سیل خراب می شود. شخصی از ما می پرسد چرا این خانه خراب شد؟ پاسخ می دهیم چون سیل آمد. دیگر اینکه چرا "ب" نیازمند به "الف" است و بدون "الف" نمی تواند وجود پیدا کند؟ چرا "ب" از "الف" بی نیاز نیست؟ بدیهی است که پاسخ این پرسش این نیست که وجود "الف" چنین اقتضا کرده است، پاسخ دیگری برای این پرسش باید جستجو کرد.
پاسخ سؤال اول را با علم که محصول تجربیات و آزمایش های بشر است می توان داد، زیرا کار علم کشف روابط علی و معلولی اشیاء است (البته بیان بالا مبنی بر نوعی تسامح است. علم از اثبات رابطه علی و معلولی یعنی اثبات نیازمندی معلول به علت نیز ناتوان است. حداکثر آنچه در حوزه علوم است اثبات تقارن یا توالی پدیده هاست و ما این مطلب را در پاورقی های جلد دوم اصول فلسفه کاملا روشن کرده ایم). پس اگر از ما بپرسند علت "ب" چیست، ما با استمداد از علوم می گوییم علت "ب"، "الف" است.
اما اینکه چرا "ب" نیازمند به "الف" است؟ چرا مستقل و بی نیاز از "الف" و هر علت دیگر نیست؟ سؤالی است که پاسخ آن از قلمرو علوم خارج است، با آزمایش و تجربه و تجزیه و ترکیب و قرع و انبیق و لابراتوار برای این پرسش پاسخی نمی توان یافت. اینجاست که پای تجزیه و تحلیل های فلسفی و محاسبات دقیق عقلی به میان می آید. به همان دلیل که مورد سؤال یک پدیده عینی نیست، زیرا نیازمندی معلول به علت در عین اینکه یک حقیقت غیر قابل انکار است، پدیده ای جدا از علت و معلول نیست، یعنی در خارج سه پدیده نداریم: یکی علت و یکی معلول و سوم نیازمندی معلول به علت، عینا به همان دلیل، علم که کارش پدیده شناسی است از پاسخگویی ناتوان است و فلسفه که قادر به کشف این روابط و نفوذ در عمق حقایق است تنها مقام صلاحیت دار پاسخگویی به این گونه پرسش هاست.
از نظر فلسفه مطلب این نیست که چون عملا دیده نشده که "ب" بدون "الف" وجود پیدا کند، پس "ب" نیازمند "الف" است و همچنین هر معلول دیگر نسبت به علت خودش. از نظر فلسفه آنچه معلول است، محال است که معلول نباشد و مستقل از علت باشد، وابستگی معلول به علت از واقعیت معلول غیر قابل تفکیک است بلکه عین واقعیت معلول است. این است که فلسفه بدون آنکه به معلولیت خصوص "ب" برای "الف" توجه کند، یک مسئله را به طور کلی مطرح می کند و آن اینکه ریشه وابستگی های علی و معلولی و نیاز معلول به علت در کجاست؟ آیا اشیاء از آن جهت که "شیء" یا "موجود" می باشند نیازمند به علت اند؟ یعنی شیئیت و موجودیت، ملاک نیازمندی است؟ پس هر شییء و هر موجودی از آن جهت که شیء است و موجود است باید وابسته به علتی باشد، یا صرف شیئیت و موجودیت ملاک وابستگی و نیازمندی نیست؟ اگر بنا باشد که صرف شیئیت و موجودیت ملاک چیزی باشد، قاعدتا باید ملاک بی نیازی و عدم وابستگی باشد نه ملاک نیازمندی و وابستگی آنچه مناسب است، نقص در شیئیت و موجودیت است نه نفس شیئیت و موجودیت و نه کمال در شیئیت و موجودیت.
فلاسفه اسلامی و همچنین متکلمین که آغاز کننده این بحث بودند، هرگز فرض نکردند که صرف شیئیت و موجودیت ملاک نیازمندی و وابستگی باشد که لازمه اش این است که موجود از آن جهت که موجود است باید وابسته باشد بلکه این مطلب را قطعی دانستند که حیثیت و جهت دیگری که به جنبه های نقص و عدمی اشیاء بر می گردد، باید ریشه این نیازمندی و وابستگی باشد.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- علل گرایش به مادیگری- صفحه 87-90

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/24114