اعمال خیر مسلمانان غیرشیعه از دیدگاه مذهب شیعه

یکی از مسائلی که در بحث عدل الهی مورد گفتگو قرار می گیرد مسأله اعمال خیر غیرمسلمانان است. این سؤال مطرح است که آیا کارهای خیر افراد غیرمسلمان مقبول است یا غیرمقبول، اگر مقبول است پس چه فرق می کند که انسان مسلمان باشد یا نباشد، عمده این است که در دنیا کار خیر بکند، فرضا مسلمان نبود و یا هیچ دینی نداشت زیانی نکرده است، و اگر غیرمقبول است و یکسره پوچ و باطل است و اجر و پاداشی نزد خدا ندارد با عدل الهی چگونه سازگار است؟ عین این پرسش از نظر تشیع در دائره اسلام می تواند مطرح شود: آیا عمل مسلمان غیرشیعه مقبول درگاه الهی است یا پوچ و باطل است؟ اگر مقبول درگاه الهی است پس چه فرق می کند انسان مسلمان شیعه باشد یا مسلمان غیرشیعه، عمده این است که انسان مسلمان باشد، فرضا شیعه نبود و ولایت اهل البیت را نداشت زیانی نکرده است، و اگر مقبول نیست با عدل الهی چگونه سازگار است؟
البته این اشکال مستقیما مربوط به عدل الهی نیست، این اشکال مربوط به دید اسلام درباره انسان و اعمال انسان است و از این نظر با عدل الهی مربوط می گردد که به نظر می رسد اینگونه دید و اظهار نظر درباره انسان و اعمال او و معامله حق متعال با او بر خلاف موازین عدل الهی است. بحث در این است که اگر کسی بدون اینکه دین حق را بپذیرد عمل نیکی انجام دهد که دین حق آن را نیک می داند آیا برای او در مقابل عمل نیکی که انجام داده است اجر و پاداشی هست یا نه؟ مثلا دین حق احسان به خلق را توصیه و تأکید کرده است. خدمات فرهنگی از قبیل تأسیس مدارس و آموزشگاهها و تألیف و تعلیم و تدریس، خدمات بهداشتی از قبیل طبابت، پرستاری، تأسیس مؤسسات بهداشتی و غیره، خدمات اجتماعی از قبیل اصلاح ذات البین، کمک به مستمندان و از کارافتادگان، حمایت حقوق زیردستان، درگیری با متجاوزان و زورگویان و تقویت صفوف محرومان، و بالاخره اقامه عدل که غایت و هدف بعثت پیامبران است، فراهم کردن موجبات تسلی خاطر دلشکستگان و مصیبت زدگان، و امثال اینها از این قبیل است، هر دینی و هر پیغمبری به اینها توصیه کرده است. به علاوه عقل و وجدان هر کسی به حسن و خوبی چنین اعمالی حاکم است. اگر شخص غیرمسلمانی اینچنین خدماتی انجام داد، آیا برای او پاداشی هست یا نه؟ دین حق می گوید امین باشید و دروغ نگویید، آیا اگر غیرمسلمانی اعمالش منطبق بر همین دستور باشد، پاداشی دریافت خواهد کرد یا نه؟ به عبارت دیگر آیا خیانت کردن و امین بودن، در مورد غیرمسلمان مساوی است یا نه؟ آیا زنا و نماز در مورد او برابر است یا نه؟
سه نظریه مطرح است: معمولا کسانی که داعیه روشنفکری دارند با قاطعیت می گویند هیچ فرقی میان مسلمان و غیرمسلمان، بلکه میان موحد و غیرموحد نیست، هر کس عمل نیکی انجام دهد، خدمتی از راه تأسیس یک مؤسسه خیریه و یا یک اکتشاف و اختراع و یا از راه دیگر انجام دهد، استحقاق ثواب و پاداش از جانب خداوند دارد. می گویند خداوند عادل است و خدای عادل میان بندگان خود تبعیض نمی کند، برای خداوند چه فرق می کند که بنده اش او را بشناسد یا نشناسد، به او ایمان داشته باشد یا نداشته باشد، خداوند هرگز به خاطر اینکه یک بنده ای با او رابطه آشنایی و دوستی ندارد، عمل نیک آن بنده را نادیده نمی گیرد و اجر او را ضایع نمی گرداند، و به طریق اولی اگر بنده ای خدا را بشناسد و عمل نیک انجام دهد ولی فرستادگان او را نشناسد و با آنها رابطه آشنایی و پیمان دوستی نداشته باشد خط و بطلان روی عمل نیک او نمی کشد.
نقطه مقابل اینها دسته دیگری هستند که تقریبا همه مردم را مستحق عذاب می دانند و برای کمتر انسانی عمل مقبول و فرجام نیک معتقدند. اینها یک حساب ساده ای دارند، می گویند مردم یا مسلمانند و یا غیرمسلمان، غیرمسلمانها که تقریبا سه ربع مردم جهان را تشکیل می دهند به این جهت که مسلمان نیستند اهل دوزخند، مسلمانان نیز یا شیعه اند و یا غیرشیعه، غیرشیعه که تقریبا سه ربع مجموع مسلمانان را تشکیل می دهند به این جهت که شیعه نیستند اهل دوزخند، شیعیان نیز اکثریتشان -در حدود سه ربع- تنها اسم تشیع دارند و اقلیتی از آنها به اولین وظیفه خود که تقلید از یک مجتهد است آشنا هستند تا چه رسد به سایر وظائف که صحت و تمامیت آنها موقوف به این وظیفه است، اهل تقلید هم غالبا اهل عمل نیستند. علیهذا بسیار اندکند کسانی که اهل نجات می باشند.
منطق سومی هست و آن منطق قرآن کریم است که منطبق با مذهب شیعه می باشد. قرآن کریم در این مسأله به ما فکری مغایر با آن دو فکر می دهد که کاملا مخصوص قرآن است. نظر قرآن نه با اندیشه گزاف روشنفکرمابان ما تطبیق دارد و نه با تنگ نظری خشک مقدسان ما. نظر قرآن بر منطقی خاص استوار است که پس از وقوف بر آن هر کسی اعتراف می کند که سخن صحیح در این زمینه جز آن نیست و این مطلب ایمان ما را به این کتاب شگفت و عظیم زیاد می کند، می رساند که معارف عالی آن، مستقل از افکار زمینی مردم است و سرچشمه ای آسمانی دارد. هر یک از سعادت و شقاوت درجات و مراتبی دارد، نه اهل سعادت در یک درجه و مرتبه اند و نه اهل شقاوت، این مراتب و تفاوتها درباره اهل بهشت به عنوان درجات و درباره اهل جهنم به عنوان درکات تعبیر می شود. چنین نیست که همه اهل بهشت از اول به بهشت بروند، همچنانکه همه اهل جهنم خالد نیستند، یعنی برای همیشه در جهنم باقی نمی مانند. بسیاری از بهشتیان آنگاه به بهشت خواهند رفت که دورانهای بسیار سختی از عذاب در برزخ یا آخرت تحمل کنند، یک نفر مسلمان و شیعه باید بداند که فرضا ایمان سالمی با خود ببرد، اگر خدای ناخواسته در دنیا مرتکب فسق ها و فجورها و ظلمها و جنایتها بشود مراحل بسیار سختی را در پیش دارد و بعضی از گناهان خطر بالاتری دارد و احیانا موجب خلود در آتش است.
افرادی که به خدا و آخرت ایمان ندارند، طبعا هیچ عملی را به منظور بالا رفتن به سوی خدا انجام نمی دهند، و چون به این منظور انجام نمی دهند قهرا سیر سلوکی از آنها به سوی خدا و عالم آخرت صورت نمی گیرد، پس طبعا آنها به سوی خدا و ملکوت خدا بالا نمی روند و به بهشت نمی رسند، یعنی به مقصودی که به سوی آن نرفته اند، به حکم آنکه نرفته اند نمی رسند. افرادی که به خدا و آخرت ایمان دارند و اعمال با انگیزه تقرب به خدا انجام می دهند و در کار خود خلوص نیت دارند، عمل آنها مقبول درگاه الهی است و استحقاق پاداش و بهشت می یابند اعم از آنکه مسلمان باشند یا غیرمسلمان. غیرمسلمانانی که به خدا و آخرت ایمان دارند و عمل خیر به قصد تقرب به خداوند انجام می دهند، به موجب اینکه از نعمت اسلام بی بهره اند طبعا از مزایای استفاده از این برنامه الهی اسلام محروم می مانند، از اعمال خیر آنها آن اندازه مقبول است که با برنامه الهی اسلام منطبق است، مانند انواع احسانها و خدمتها به خلق خدا. اما عبادات ساختگی که اساس ندارد طبعا نامقبول است و یک سلسله محرومیتها که از دست نارسی به برنامه کامل ناشی می شود شامل حال آنها می گردد. عمل خیر مقبول، اعم از آنکه از مسلمان صادر شود یا از غیرمسلمان، یک سلسله آفتها دارد که ممکن است بعد عارض شود و آن را فاسد نماید. در رأس همه آن آفتها، جحود و عناد و کافر ماجرایی است. بنابراین اگر افرادی غیرمسلمان اعمال خیر فراوانی به قصد تقرب به خدا انجام دهند، اما وقتی که حقایق اسلام بر آنها عرضه گردد تعصب و عناد بورزند و انصاف و حقیقت جویی را کنار بگذارند، تمام آن اعمال خیر هبا و هدر است: «اعمالهم کرماد اشتدت به الریح فی یوم عاصف؛ اعمالشان همچون خاکستری است که در روز طوفانی باد شدیدی برآن بوزد» (ابراهیم/ 18).
مسلمانان و سایر اهل توحید واقعی اگر مرتکب فسق و فجور شوند و به برنامه عملی الهی خیانت کنند مستحق عذابهای طولانی در برزخ و قیامت خواهند بود و احیانا به واسطه بعضی از گناهان، مانند قتل مؤمن بیگناه عمدا، برای ابد در عذاب باقی خواهند ماند. آیات و روایاتی که دلالت می کند خداوند عمل صالح و خیر را قبول، خیر و صالح محسوب می گردد که از دو جهت حسن داشته باشد: جهت فعلی و جهت فاعلی. آیات و روایاتی که دلالت می کند اعمال منکران نبوت یا امامت مقبول نیست، ناظر به آن است که آن انکارها از روی عناد و لجاج و تعصب باشد، اما انکارهایی که صرفا عدم اعتراف است و منشأ عدم اعتراف هم قصور است نه تقصیر، مورد نظر آیات و روایات نیست. این گونه منکران از نظر قرآن کریم، مستضعف و «مرجون لامر الله» (توبه/ 106) به شمار می روند، یعنی کسانی که کارشان به مشیت خداوند واگذار شده است که یا عذابشان می کند یا توبه آنها را می پذیرد.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحه 322-321 و 336-335

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/24369