جنبه های عرفانی و توحیدی واقعه کربلا

برای نشان دادن جنبه های توحیدی و عرفانی، جنبه های پاکباختگی در راه خدا و اینکه ماسوای خدا را هیچ انگاشتن شاید همان دو جمله اباعبدالله در اولین خطبه هایی که انشاء فرمود، یعنی خطبه ای که در مکه ایراد کرد، کافی باشد. سخنش این بود: «رضی الله و الله رضانا اهل البیت» (بحار الانوار ج 44 ص 367، مقتل الحسین مقرم ص 193، اللهوف ص 25، کشف الغمه ج 2 ص 29) ما اهل بیت از خودمان پسند نداریم، ما آنچه را می پسندیم که خدا برای ما پسندیده باشد. هر راهی را که خدا برای ما معین کرده است، ما همان راه را می پسندیم.
امام باقر (ع) به عیادت جابر می رود، احوال او را می پرسد. امام باقر، جوان است و جابر از اصحاب پیغمبر و پیرمرد است. جابر عرض می کند: یابن رسول الله! در حالی هستم که فقر را بر غنا، بیماری را بر سلامت، و مردن را بر زنده ماندن ترجیح می دهم. امام (ع) فرمود: ما اهل بیت این طور نیستیم، ما از خودمان پسندی نداریم، ما هر طوری که خدا مصلحت بداند، همان برایمان خوب است.
در آخرین جمله های اباعبدالله باز می بینیم انعکاس همین مفاهیم هست. به تعبیر مرحوم آیتی (استنتاج خیلی لطیفی است)، این جنگ، با یک تیر آغاز شد و با یک تیر پایان پذیرفت. در روز عاشورا، اولین تیر را عمر سعد پرتاب کرد، و بعد گفت به امیر خبر بدهید که اولین تیرانداز که به طرف حسین تیر پرتاب کرد، من بودم. بعد از آن بود که جنگ شروع شد (امام حسین اصحابش را از اینکه آغازگر جنگ باشند، نهی فرموده بود). با یک تیر هم جنگ، خاتمه پیدا کرد. اباعبدالله سوار اسب بودند و خیلی خسته و جراحات زیاد برداشته و تقریبا توانایی هایشان رو به پایان بود. تیری می آید و بر سینه حضرت می نشیند و اباعبدالله از روی اسب به روی زمین می افتد و در همان حال می فرماید: «رضا بقضائک و تسلیما لامرک، لا معبود سواک، یا غیاث المستغیثین؛ راضی ام به قضای تو، تسلیمم در برابر فرمان تو، معبودی جز تو نیست ای فریادرس بیچارگان.» (نظیر این عبارت در مقتل مقرم ص 357 و قمام زخار ص 262 می باشد)
امام صادق فرمود: سوره والفجر را در نوافل و فرائض خودتان بخوانید که سوره جدم حسین بن علی است. عرض کردند به چه مناسبتی سوره جد شماست؟ فرمود آن آیات آخر سوره والفجر مصداقش حسین است، آنجا که می فرماید: «یا ایتها النفس المطمئنه، ارجعی الی ربک راضیه مرضیه، فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی؛ تو ای جان آرام یافته و به اطمینان رسیده! به سوی پروردگارت بازگرد که تو از او خشنود و او از تو خشنود است پس به جمع بندگانم درآی و در بهشت من داخل شو.» (فجر/ 27 تا 30) شما ببینید شب عاشورای حسینی به چه حالی می گذرد. این شب را اباعبدالله چقدر برای خودش نگه داشت، برای استغفار، برای دعا، برای مناجات، برای راز و نیاز با پروردگار خودش. نماز روز عاشورا را ببینید که در جنبه های توحیدی و عبودیت و ربوبیت و جنبه های عرفانی، مطلب چقدر اوج می گیرد. مکرر عرض شده که برخی از اصحاب و همه اهل بیت و خود اباعبدالله، بعد از ظهر عاشورا شهید شدند. مردی به نام ابوالصائدی، می آید خدمت امام حسین (ع) عرض می کند: یابن رسول الله! وقت نماز است، ما آرزو داریم آخرین نمازمان را با شما به جماعت بخوانیم. ببینید چه نمازی بود! نماز، آن نماز بود که تیر مثل باران می آمد ولی حسین و اصحابش، غرق در حالت خودشان بودند، الله اکبر، «بسم الله الرحمن الرحیم* الحمدالله رب العالمین». یک فرنگی می گوید: چه نماز شکوفایی خواند حسین بن علی، نمازی که دنیا نظیر آن را سراغ ندارد. صورت مقدسش را روی خاک داغ می گذارد و می گوید: «بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله» (بحار الانوار ج 45 ص 53) از این به بعد که نگاه می کنیم می بینیم نهضت حسینی، نهضتی است عرفانی، خلوص الی الله، فقط و فقط حسین است و خدای خودش، گوئی چیز دیگری در کار نیست.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- حماسه حسینی 1- صفحه 298-295

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/24571