متأسفانه در جامعه کنونی ما امر خطیر تبلیغ بر منبر و خطابه اینقدر کوچک و سبک گرفته می شود و کار به جایی رسیده که دیگر اهل علم و فضل، هر کس که سواد و معلومات داشته باشد، ننگش می آید برود منبر.
می گویند فلانی مرد عالمی است در شانس نیست که برود منبر و تبلیغ کند. تقصیر کیست؟ تقصیر جامعه است، جامعه این قدر مقام تبلیغ را تنزیل داده و پائین آورده که هر عالمی، ننگ و عارش می آید، توهین به خودش می داند که شأن تبلیغ را به عهده بگیرد. الآن در جامعه ما الحمدلله اشخاصی هستند که ذو فضیلتین هستند، هم امام جماعت هستند و هم خطیب. ولی در جامعه ما شأن پیش نماز از شأن مبلغ بیشتر و بالاتر است. پیش نمازی که هنری نیست، ایستادن و دیگران به او اقتداء کردن که هنری نیست. چون من هر دو کار را کرده ام می گویم. من در محراب بوده ام، پیش نمازی کرده ام، در منبر بوده ام، تبلیغ کرده ام، همیشه دیده و احساس کرده ام که وقتی در محراب هستم در نظر مردم محترم تر هستم تا وقتی که منبر رفته ام. خدا می داند این حقیقت است.
در یک ماه رمضان من در مسجدی به منبر می رفتم و مدتی دیگر پیش نمازی می کردم، می دیدم وقتی که پیش نماز هستم در نظر مردم بزرگتر و محترم تر هستم تا وقتی که حرف می زنم. این بود که تشخیص می دادم که این مردم، بی هنری را بر هنر ترجیح می دهند. چرا باید این جور باشد؟ ما خودمان هستیم که این مقام عظیم و منبع را پایین می آوریم. پیغمبر اکرم خودش مبلغ بود، واعظ بود، منبر می رفت. در ابتدا منبر نبود، ستونی بود که رسول اکرم در حال ایستاده به آن تکیه می کردند و برای مردم موعظه می نمودند، بعد دستور دادند منبری ساختند و از آن پس می رفتند بالای منبر می نشستند (البته منبرهای امروز عین منبر پیغمبر نیست). بیشتر نهج البلاغه، منبرهای امام علی (ع) است. نهج البلاغه علی (ع) سه قسمت است: خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار.
کلمات قصار جملات کوتاهی است که ایشان در مواقع مختلفی فرموده است. مجموع نامه ها و کلمات قصار یک ثلث نهج البلاغه را تشکیل می دهد. دو ثلث نهج البلاغه خطبه های مولا است و تازه اینها همه خطبه های مولا نیست بلکه به قول سیدرضی مختار است از خطبه ها، یعنی قسمت های انتخاب شده است و الا خطبه ها خیلی بیش از اینها بوده است.
مسعودی که صد سال قبل از سید رضی بوده است، در کتاب بسیار معتبر مروج الذهب که از مدارک معتبر تاریخ اسلام است، می نویسد الان در حدود چهار صد و هشتاد خطبه از علی (ع) در دست مردم است. (مروج الذهب، ج 2، ص 419) در صورتی که در نهج البلاغه بیش از دویست خطبه وجود دارد. تازه این تعداد را سید انتخاب کرده و قسمت هایی را نیاورده است.
بنابراین خطبه های علی (ع) شاید چهار برابر خطبه های نهج البلاغه فعلی بوده است. بیشتر نهج البلاغه چیست؟
همان منبرهای علی (ع). علی (ع) منبر رفته است، منبرهایش را ضبط کرده و در نتیجه برای ما مانده است و این، بیانگر عظمت و اهمیت مقام تبلیغ در اسلام است، در صورتی که در میان ما کوچک و حقیر است. نتیجه اش این است که دیگر پیام اسلام نمی رسد.
خودمان مطلب را خراب کرده ایم. وقتی که به این وضع اجتماعی و به این شکل در آمد که هر عالمی برای اینکه حیثیت و مقامش محفوظ بماند (حالا آن عذر درست است یا نه، من کار ندارم، بالاخره جریان اجتماعی کار خودش را می کند)، از خطابه خواندن و تبلیغ و هدایت و ارشاد مردم پرهیز داشته باشد، کار تبلیغ و هدایت و ارشاد به دست افرادی می افتد که هیچ گونه صلاحیتی ندارند و کارشان از جودی و جوهری شروع شده است. آن وقت آیا می توان انتظار داشت که پیام اسلام، پیام خدا، پیام پیغمبر، پیام علی، این مکتب عظیم و وسیع دارای جنبه های مختلف دنیایی و آخرتی، سالم به دست مردم برسد؟ چه انتظار غلطی!