ویژگیهای منافقین از نظر قرآن

اسلام در یک مقطع خاص تاریخى خود با گروهى روبرو شد که نه اخلاص و شهامت براى ایمان آوردن داشتند و نه قدرت و جرات بر مخالفت صریح، این گروه که قرآن از آنها به عنوان منافقین یاد مى کند و ما در فارسى از آن تعبیر به دورو یا دو چهره مى کنیم، در صفوف مسلمانان واقعى نفوذ کرده بودند، و از آنجا که ظاهر اسلامى داشتند، غالبا شناخت آنها مشکل بود. آنها کسانی هستند که متظاهر به اسلامند ولی در قلبشان و در عمق روحشان مسلمان نیستند، کافرند، غیر مسلمانند، و در نتیجه مردمی هستند دو چهره: یک چهره شان چهره مسلمانی و چهره دیگرشان چهره کفر است. وقتی با مسلمانان می نشینند اظهار مسلمانی می کنند و عمل مسلمانی انجام می دهند، و وقتی با کافران می نشینند مانند آنها هستند و خودشان را از آنها به حساب می آورند. مسأله ای که فوق العاده توجه انسان را به خود جلب می کند این است که در قرآن بیش از هر کتاب دیگری روی احتیاط و حذر از منافقین تکیه شده است. شما در هر کتاب مذهبی دیگری می بینید که صحبت از مؤمن و کافر است، ولی قرآن در مقابل مؤمن، دو گروه را قرار می دهد: کافر و منافق. مؤمن، یعنی یک انسان با ایمان یکچهره که چهره درونش ایمان و چهره برونش هم ایمان است. کافر یعنی یک انسان بی ایمان یک چهره که چهره درونش بی ایمانی و چهره برونش هم بی ایمانی است. ولی منافق یک بی ایمان دو چهره است که چهره درونش بی ایمانی و چهره برونش ایمان است. قرآن کریم نشانه هاى دقیق و زنده اى براى آنها بیان مى کند که خط باطنى آنها را مشخص مى سازد:
1- عدم ایمان به خدا و روز قیامت: خداوند مى گوید: بعضى از مردم هستند که مى گویند به خدا و روز قیامت ایمان آورده ایم در حالى که ایمان ندارند. «و من الناس من یقول آمنابالله و بالیوم الاخر و ما هم بمؤمنین.» (بقره/ 8) قرآن به این واقعیت اشاره مى کند که نفاق در واقع یکنوع بیمارى است مى گوید: در دلهاى آنها بیمارى خاصى است؛ «فى قلوبهم مرض.» (بقره/ 10) خداوند هم بر بیمارى آنها مى افزاید؛ «فزادهم الله مرضا
2- آنها داعیه اصلاح طلبى دارند در حالى که مفسد واقعى همانها هستند. هنگامى که به آنها گفته شود در روى زمین فساد نکنید مى گویند: ما فقط اصلاح کننده ایم؛ «و اذا قیل لهم لاتفسدوا فى الارض قالوا انما نحن مصلحون؛ ما برنامه اى جز اصلاح در تمام زندگى خود نداشته ایم و نداریم!» (بقره/ 11) قرآن اضافه مى کند: بدانید اینها همان مفسدانند و برنامه اى جز فساد ندارند ولى خودشان هم نمى فهمند.
3- آنها سفیه می باشند. آنها خود را عاقل و هوشیار و مؤمنان را سفیه و ساده لوح و خوش باور مى پندارند، آن چنانکه قرآن مى گوید: هنگامى که به آنها گفته مى شود ایمان بیاورید آنگونه که توده هاى مردم ایمان آورده اند، مى گویند: آیا ما همچون این سفیهان ایمان بیاوریم «و اذا قیل لهم آمنوا کما آمن الناس قالوا انؤمن کما آمن السفهاء.» (بقره/ 13) قرآن در پاسخ آنها مى گوید: بدانید سفیهان واقعى اینها هستند اما نمى دانند.
4- هر روز به رنگى در مى آیند و در میان هر جمعیتى با آنها هم صدا مى شوند. قرآن مى گوید: هنگامى که افراد با ایمان را ملاقات کنند مى گویند ایمان آوردیم اما هنگامى که با دوستان شیطان صفت خود به خلوتگاه مى روند مى گویند ما با شمائیم! «و اذا خلوا الى شیاطینهم قالوا انا معکم.» (بقره/ 14)
5- سیمای منافقان مانند شب تاریک و آتشى در شب ظلمانى است. (بقره/ 18- 20) قرآن می گوید: آنها مانند کسى هستند که آتشى (در شب ظلمانى) افروخته تا در پرتو نور آن راه را از بیراهه بشناسد و به منزل مقصود برسد «مثلهم کمثل الذى استوقد نارا.» (بقره/ 17) آنها کر هستند و گنگ و نابینا، و چون هیچ یک از وسائل اصلى درک حقایق را ندارند از راهشان باز نمى گردند «صم بکم عمى فهم لایرجعون.» (بقره/ 18)
6- عداوت باطنى و فقدان ایمان دارند. (توبه/ 50- 80) قرآن می گوید: اگر نیکى به تو رسد آنها را ناراحت مى کند «ان تصبک حسنة تسؤهم.» و این ناراحتى دلیل عداوت باطنى و فقدان ایمان آنهاست ولى در مقابل اگر مصیبتى به تو برسد و گرفتار مشکلى شوى با خوشحالى مى گویند: ما از قبل پیش بینى چنین مسائلى را مى کردیم «و ان تصبک مصیبة یقولوا قد اخذنا امرنا من قبل.» (توبه/ 50)
7- اعمال آنها بى روح و بى اثراست و هیچ گونه بهره اى از آن عایدشان نمى شود. (توبه/ 50- 80)
8- آنها ترسو هستند. (توبه/ 50- 80) آنها به خدا سوگند یاد مى کنند که از شما هستند «ویحلفون بالله انهم لمنکم.» در حالى که نه از شما هستند و نه در چیزى با شما موافقند بلکه آنها گروهى هستند که فوق العاده مى ترسند و از شدت ترس کفر را پنهان کرده اظهار ایمان مى کنند مبادا گرفتار شوند «وماهم منکم ولکنهم قوم یفرقون.» (توبه/ 56)
9- نهایت بغض و عداوت و نفرت از مؤمنان. (توبه/ 50- 80) «لویجدون ملجا او مغارات او مدخلا لولوا الیه و هم یجمحون.» (توبه/ 57) مى گوید: آنها چنان هستند که اگر پناهگاهى (همانند یک دژ محکم) بیابند، یا دسترسى به غارهایى در کوهها داشته باشند، یا بتوانند راهى در زیرزمین پیدا کنند، با سرعت هر چه بیشتر به سوى آن مى شتابند تا از شما دور شوند و بتوانند کینه و عدوات خود را آشکار سازند.
10- آنها خودخواه بى منطق می باشند. آنها هرگز راضى به حق خود نیستند. هر کس جیب آنها را پر کند عادل است و از او راضى هستند و هر کس به خاطر رعایت عدالت حق دیگران را به آنها نبخشد ظالم و از او ناراضى مى شوند قرآن مى گوید: اگر سهمى به آنها داده شود راضیند و خوشحال و تو را مجرى عدالت مى دانند هر چند استحقاق نداشته باشند «فان اعطوا منها رضوا.» (توبه/ 58) و اگر چیزى از آن به آنها داده نشود خشمگین مى شوند و تو را متهم به بى عدالتى مى کنند.
11- سوگند به دروغ جهت فریب مردم: آنها براى پوشاندن چهره خود بسیارى از خلافکاریهاى خود را انکار مى کردند و با توسل به سوگندهاى دروغین مى خواستند مردم را فریب داده و از خود راضى کنند. قرآن مى گوید: آنها براى شما سوگند به خدا یاد مى کنند تا شما را راضى کنند «یحلفون بالله لکم لیرضوکم.» (توبه/ 62) روشن است که هدف آنها از این سوگندها، بیان حقیقت نیست بلکه مى خواهند با فریب و نیرنگ چهره واقعیات را در نظرتان دگرگون جلوه دهند، و به مقاصد خود برسند.
12- آنها مردم را به منکرات تشوق، و از نیکیها باز مى دارند.
13- منافقان دائما سعى مى کنند که فساد همه جا را بگیرد، و معروف و نیکى از جامعه برچیده شود.
14- انفاق نمی کنند و افرادی بخیل هستند. آنها دستهایشان را مى بندند «و یقبضون ایدیهم.» (توبه/ 67) نه در راه خدا انفاق مى کنند، نه به کمک محرومان مى شتابند، و نه خویشاوند و آشنا از کمک مالى آنها بهره مى گیرند. روشن است آنها چون ایمان به آخرت و نتایج و پاداش انفاق ندارند، در بذل اموال سخت بخیلند.
15- آنها خدا را فراموش کرده اند. تمام اعمال و گفتار و رفتارشان نشان مى دهد که آنها خدا را فراموش کرده اند و نیز وضع زندگى آنها نشان مى دهد که خدا هم آنها را از برکات و توفیقات و مواهب خود فراموش نموده. «نسوا الله فنسیهم.» (توبه/ 67)
16- منافقان فاسقند و بیرون از دایره اطاعت فرمان خدا. «ان المنافقین هم الفاسقون» (توبه/ 67)
17-منافقان کم ظرفیتند! به هنگام ضعف و ناتوانى و فقر و پریشانى، چنان دم از ایمان مى زنند که هیچ کس باور نمى کند آنها روزى در صف منافقان قرار گیرند. اما همین که به نوایى برسند چنان دست و پاى خود را گم کرده و غرق دنیاپرستى مى شوند که همه عهد و پیمانهاى خویش را با خدا به دست فراموشى مى سپارند. خداوند می گوید: بعضى از منافقان کسانى هستند که با خدا پیمان بسته اند که اگر از فضل و کرم خود به ما مرحمت کند قطعا به نیازمندان کمک مى کنیم و از نیکوکاران خواهیم بود. ولى این سخن را تنها زمانى مى گفتند که دستشان از همه چیز تهى بود و به هنگامى که خداوند از فضل و رحمتش سرمایه هایى به آنان داد، بخل ورزیدند و سرپیچى کردند و رویگردان شدند. «فلما آتیهم من فضله بخلوا به و تولوا و هم معرضون.» (توبه/ 76)
18- منافقان کارشکن هستند! آنها افرادى لجوج، بهانه جو، و ایرادگیر، و کارشکن هستند، هر کار مثبتى را، با وصله هاى نامناسبى تحقیر کرده، و بد جلوه مى دهند. خداوند مى فرماید: آنها که به افراد نیکوکار مؤمنین در پرداختن صدقات و کمکهاى صادقانه، عیب مى گیرند، و مخصوصا آنها که افراد با ایمان تنگدست را که دسترسى جز به کمکهاى مختصر ندارند، مسخره مى کنند، خداوند آنان را مسخره مى کند، و عذاب دردناک در انتظار آنهاست!
19- لحن گفتارشان پر است از کنایه ها و نیشها و تعبیرات موذیانه و منافقانه. (محمد/ 30- 32) در آیه شریفه مى افزاید: و اگر ما بخواهیم آنها را به تو نشان مى دهیم، تا آنها را با قیافه هایشان بشناسى «ولو نشا لا ریناکهم فلعرفتهم بسیماهم.» در چهره هاى آنها علامتى مى گذاریم که با مشاهده آن علامت از نفاقشان آگاه شوى، و به راى العین آنها را ببینى. سپس مى فرماید: هر چند مى توانى آنها را از طرز سخنانشان بشناسى «و لتعرفنهم فى لحن القول.» یعنى این منافقان بیماردل را از کنایه ها و نیشها و تعبیرات موذیانه و منافقانه شان مى توان شناخت.
20- دوگانگى ظاهر و باطن. (منافقون/ 1- 11) منافقان دروغگو هستند و به گفته خود ایمان ندارند «والله یعلم انک لرسوله والله یشهد ان المنافقین لکاذبون.» (منافقون/ 1) چرا که آنها نمى خواستند، خبر از رسالت پیامبر (ص) بدهند، بلکه مى خواستند از اعتقاد خود به نبوت او خبر دهند و مسلما در این خبر دروغگو بودند. و از اینجا نخستین نشانه نفاق، روشن مى شود و آن دوگانگى ظاهر و باطن است که با زبان مؤکدا اظهار ایمان مى کنند، ولى در دل آنها مطلقا خبرى از ایمان نیست، این دروغگوئى محور اصلى نفاق را تشکیل مى دهد.
21- بر دلهاى آنها مهر نهاده شده و حقیقت را درک نمى کنند. (منافقین/ 1- 11) این به خاطر آن است که آنها نخست ایمان آوردند، سپس کافر شدند، و لذا بر دلهاى آنها مهر نهاده شده و حقیقت را درک نمى کنند. «ذلک بانهم آمنوا ثم کفروا فطبع على قلوبهم فهم لایفقهون.» (منافقون/ 3)
22- از درک حقائق روشن غالبا محرومند. (منافقین/ 1- 11)
23- اجسامى بى روح، و صورتهائى بى معنى و هیکلهائى توخالى دارند، نه از خود استقلالى، نه در درون نور و صفائى و نه اراده و تصمیم محکم و ایمانى دارند، درست همچون چوبهائى خشک تکیه زده بر دیوار! (منافقین/ 1- 11)
از نظر باطن، گوئى چوبهاى خشکى هستند که به دیوار تکیه داده شده اند. «کانهم خشب مسندة.» (منافقون/ 4)
24- آنها توخالى و فاقد توکل بر خدا و اعتماد بر نفس هستند که هر فریادى از هر جا بلند شود آن را بر ضد خود مى پندارند. «یحسبون کل صیحة علیهم.» (منافقون/ 4)
25- ترس و وحشتى عجیب همیشه بر قلب و جان آنها حکم فرماست، و یک حالت سؤظن و بدبینى جانکاه سرتاسر روح آنها را فرا گرفته است.
26- متکبر و مغرور هستند. هنگامى که به آنها گفته شود: بیائید تا رسول خدا براى شما استغفار کند، سرهاى خود را (از روى استهزا و کبر و غرور) تکان مى دهند و آنها را مى بینى که از سخنان تو اعراض کرده و تکبر مى ورزند «و اذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول الله لووا رؤسهم و رایتهم یصدون و هم مستکبرون.» (منافقون/ 5)


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- برگزیده تفسیر نمونه- جلد 5-1

  2. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن- جلد 7 صفحه 110-107

  3. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن- جلد 3 صفحه 205

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/24611