علت خودکشی در جوامع امروز از نظر روانشناسان

یکی از مسائل مهم جهان امروز افزایش روز افزون خودکشی هاست. تحقیقات چه نشان می دهد؟ ریشه خودکشی ها در کجاست؟ آیا مثلا در فقرها است؟ گو اینکه خود فقرهای امروز هم ریشه معنوی دارد نه ریشه اقتصادی. خودکشی ها در کجا رشد می کند؟ در خانواده های فقیر و محروم؟ اگر اینطور می بود مسئله مشکل دیگری داشت. یا نه، در جاهایی رشد می کند که از جنبه های مادی خلأی وجود ندارد یا کمتر وجود دارد؟ از جنبه های معنوی است، یعنی احساس بیهودگی در زندگی و به قول خودشان رهایی در پوچی و اینکه من برای چه زنده هستم؟ برای چه به این دنیا آمده ام؟ فایده این زندگی چیست؟ یک حالت زود رنجی و عدم قدرت مقاومت در مقابل مشکلات زندگی.
یعنی این مشکلات بسیار ساده ای که در دنیای قدیم اصلا مشکل شمرده نمی شد و خواب یک ساعت کسی را هم نمی گرفت، برای بشر امروز منتهی می شود به آن جا که می گوید دیگر راهی برای زندگی نیست، باید خودمان را از زندگی خلاص کنیم. در این زمینه آمارها هست. این آمارها نشان می دهد که در کشورهایی که از نظر صنعت بیشتر پیش رفته اند و در رفاه مادی بیشتری هستند، خودکشی بیشتر است.
تحلیل ها می رساند که جز خلأ معنوی و عدم اشباع شدن روحی مسئله دیگری نیست. برای خودکشی، عوامل متعددی ذکر شده است، جلب توجه، شکست در عشق، شکست در رقابت های اجتماعی و اقتصادی، فقر، اعتیاد، خفقان، پوچ پنداری زندگی و هستی. ولی علت العلل، یک چیز است، بی ایمانی. خودکشی مخصوصا در میان روشنفکران و طبقات مرفه بیشتر است. یکی از علل آن این است که معمولا بی ایمانی در طبقه مرفه بیشتر است و دیگر اینکه طبقه مرفه لذت حیات و ارزش زندگی را درک نمی کنند، زیبایی عالم را احساس نمی کنند. معنی حیات و زندگی را نمی فهمند.
لذت و رفاه بیش از اندازه انسان را بی حس کرده و به صورت یک موجود کرخ و ابله در می آورد. چنین انسانی بر سر موضوعات کوچکی خودکشی می کند. فلسفه پوچ گرایی در دنیای غرب، از یک طرف حاصل از دست دادن ایمان است و از طرف دیگر محصول رفاه بیش از اندازه. غرب بر سر سفره شرق نشسته است و خون شرق را می مکد. چرا دم از پوچی و نهیلیسم نزند؟
کسانی که خودکشی را به حساب حساسیت می گذارند، باید بدانند که این حساسیت چه نوع حساسیتی است. حساسیت آنها حساسیت ذوق و ادراک نیست. به این معنی نیست که فهم لطیف تری دارند و چیزهایی را درک می کنند که دیگران درک نمی کنند. حساسیت آنها به این معنی است که در مقابل زیبایی های جهان، بی احساس و کرخ و در مقابل سختی ها زود رنج و کم مقاومتند.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- فلسفه اخلاق- صفحه 229-230

  2. مرتضی مطهری- عدل الهی- ص 94-95

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/24890