سلوک عرفانی انسان از نظر امام علی علیه السلام

نهج البلاغه مثل خود علی (ع) است. کلام انسان مثل خود اوست، چون کلام تنزل روح انسان است، تجلی روح انسان است. یک روح پست، کلامش پست است و یک روح عالی، کلامش عالی است، یک روح یک بعدی، کلامش یک بعدی است و یک روح چند بعدی، کلامش هم چند بعدی است. علی (ع) چون یک شخصیت جامع الاضداد است. کلامش هم جامع الاضداد است. در کلامش عرفان هست در اوج عرفان، فلسفه هست در اوج فلسفه، آزادی خواهی هست در اوج آزادی خواهی، حماسه هست در اوج حماسه، اخلاق هست در اوج اخلاق. نهج البلاغه مثل خود علی، جامع است. در یکی از جملاتش می فرماید: «قد احیی عقله، و امات نفسه؛ یک سالک را بیان می کند که عقل خود را زنده کرده است و نفس خود را میرانده است.» «حتی دق جلیله، و لطف غلیظه؛ تا آنجا که این مراقبت و ریاضت شرعی، نازکش کرده است.» و این گوشت ها را تا اندازه ای از تنش آب کرده است، غلظت روحش را تبدیل به لطف کرده و روحش رقیق شده است. «و برق له لامع کثیرالبرق؛ در آن حالت یک مرتبه یک برقی از درون، در او می جهد.» «فابان له الطریق؛ راه را برایش روشن می کند.» «و سلک به السبیل، و تدافعته الابواب الی باب السلامة؛ از این در به آن در، و از این منزل به آن منزل می رود تا به آخرین منزل که منزل سعادت است و نهایت راه اوست، می رسد.» (نهج البلاغه/ خطبه 220)
بنابراین، برای انسان کامل تا این حدود که انسان کامل، انسان سالک است و انسان کامل باید انسانی باشد که تهذیب و تزکیه نفس کرده باشد، اسلام می گوید بله، همینطور است. مسأله بالاتر اینکه آیا انسان کامل اسلام، انسان سالک است؟ انسانی است که مرحله به مرحله پیش رفته و قدم به قدم جلو رفته؟ انسانی است که سیر و سلوک کرده و منزل به منزل پیش رفته؟ بله، چون علی (ع) می گوید: «و تدافعته الابواب الی باب السلامة؛ از این در به آن در، می رود و در دیگری به روی او باز می شود و منزل دیگری (پشت سر می گذارد)، تا به دری می رسد که به آن "باب السلامه" می گویند.» به آنجا که برسد، به نهایت راه رسیده است. آیا "قرب به حق" درست است؟ بدون شک. مسلم است که انسان اگر به آنجا برسد، بین او و خدا حجابی نیست و خدا را با دیده دل می بیند. او دیگر مثل ما نیست که لازم باشد برایش اینطور استدلال کنند: به آسمان نگاه کنید تا خدا را کشف کنید، به زمین نگاه کنید تا خدا را کشف کنید، به برگ درخت نگاه کنید تا خدا را کشف کنید. نه، دیگر این حرفها نیست. خدا برای او از این برگ درخت و این زمین و آسمان روشنتر است. مگر امام حسین (ع) همین مطلب را نفرموده است: «ایکون لغیرک من الظهور مالیس لک؟؛ آیا غیر تو ظهوری دارد که تو نداری؟» (دعای عرفه) شخصی از علی (ع) پرسید: آیا خدا را دیده ای؟ فرمود: من اصلا خدایی را که ندیده باشم، عبادت نکرده ام! بعد برای اینکه او خیال نکند منظور، دیدن خدا با چشم است که خدا در یک جایی قرار گرفته باشد، فرمود: «لا تدرکه العیون بمشاهدة العیان، و لکن تدرکه القلوب بحقائق الایمان؛ با چشم سر، او را ندیده ام ولی با چشم دل دیده ام، شهودش کرده ام.» (نهج البلاغه/ خطبه 197)


منابع :

  1. مرتضی مطهری- انسان کامل- صفحه 158-160

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/24953