«عقل و عشق» از نگاه حافظ

من سال ها پیش بود که «مطلبی» به ذهنم آمد، هنوز هم به عقیده خودم باقی هستم، حافظ یک غزل عارفانه ای دارد که خیلی عالی است. در این غزل، من خیلی شدید معتقدم که حافظ مخاطبش بوعلی است در آخر اشارات. بوعلی در آخر اشارات نمطی دارد (نمط ماقبل آخر) به نام «مقامات العارفین» و انصاف این است که «اینکه» یک حکیم توانسته مقامات العارفین را اینجور بیان کند خیلی عالی است، واقعا شاهکاری است از این حکیم، ولی البته عارف قبول ندارد که یک حکیم با قدم حکمت و فلسفه بتواند به معانی و رموز عرفان و سلوک پی ببرد و لذا فلسفه و عقل را از این جهت که به راز مطلب پی ببرد نفی می کند (اگر فرصتی شد، این موارد را در شعرهای حافظ نشان می دهیم). می گوید:
صوفی از پرتو می راز نهانی دانست *** گوهر هرکس از این لعل توانی دانست
(عارف آن راز نهان را فقط از پرتو می «معلوم است که مقصود از می عارفانه چیست» می داند).
بعد می گوید:
قدر مجموعه گل (در بعضی نسخ دارد: «وصف مجموعه گل» و این بهتر است.) مرغ سحر داند و بس *** که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست
«مرغ سحر» مقصود همان روح عارف است که سحر خیز است و «سحر مناجات» است، که در موضوع سحر خیزی و مناجات سحر و گریه سحر، هیچ کس از حافظ بهتر سخن نگفته، به قدری سوزناک، به قدری موثر، و خودش مرد شب زنده دار و سحر خیزی بوده و مکرر تصریح می کند که من هر چه دارم از سحر خیزی دارم.
قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس *** که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست
اینها از کتاب خواندن به دست نمی آید، از کار مرغ سحر به دست می آید، از سلوک، از مناجات، از تهذیب نفس، از تضرع، از زاری، از مناجات کردن، از رفتن به درگاه الهی فقط، پیدا می شود.
عرضه کردم دو جهان بر دل کار افتاده *** به جز از عشق تو باقی همه فانی دانست
آن شد اکنون که ز ابنای عوام اندیشم *** محتسب نیز در این عیش نهانی دانست
سنگ و گل را کند از یمن نظر لعل و عقیق *** هر که قدر نفس باد یمانی دانست
آنگاه می گوید:
ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی *** ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست
ای بوعلی که از دفتر عقل «مقامات العارفین» می نویسی، ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- عرفان حافظ- صفحه 57-58

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/25058