تاثیر صفات اخلاقی در چگونگی قبض روح توسط فرشتگان

عزرائیل و اعوان او از فرشتگان دیگر ماهیت های مختلفه ندارند تا هر وقت بخواهند وجودشان در قالب یک ماهیت بوجود آید، بلکه چون از موجودات ملکوتیه و مجرده هستند، بنابراین عینا مانند آئینه صاف و روشن بوده و خود بین و خود نما نیستند، بلکه غیر نما هستند و در مقابل روح هر شخص محتضری واقع شوند، عکس کمالات یا زشتی های او در آنها پیدا می شود لذا شخصی که در حال جان دادن است، صورت ملکوتیه و صفات و اخلاق خود را چه نیکو باشد و چه ناپسندیده باشد، در صورت و جمال آنها مشاهده می کند و در واقع حسن و جمال، یا قبح و زشتی نفس ناطقه خود را در آنها می بیند.
به این ترتیب، چون افراد طیب از مؤمنین در صفات و کمالات مختلف هستند، در بعضی حال عبادت غالب است، در بعضی جود و سخاوت، در بعضی علم و معرفت، در بعضی ایثار و شجاعت، در بعضی عطوفت و مودت و در بعضی صلابت و حمیت؛ لذا جمال ملکوتی آنان مختلف و به اشکال زیبای متفاوت است و در برخی که محبت خدا اشتداد دارد، صورت ملکوتیه بسیار جذاب و دلرباست. از همین نقطه نظر، تشکل و تصور ملائکه قبض ارواح برای آنها متفاوت و در عین آنکه همه زیبا هستند و لیکن از نقطه نظر کیفیت و چگونگی حسن به اشکال و صورت های مختلفه برای آنها تجلی دارند. بر همین قیاس، افراد خبیث از کافران و منافقان، در صفات و ملکات متفاوتند. در بعضی حال انکار و جحود غالب است، در بعضی عناد و ستیزگی، در بعضی بخل و امساک، در بعضی تحجر و خشونت، در بعضی جمود و استکبار و در بعضی فرعونیت و استبداد. لذا نفس ملکوتی آنان نیز متفاوت و به اشکال زشت و نا زیبای متفاوت است و در بعضی که عناد و استکبار با خدا در آنها شدید است صورت ملکوتیه بسیار زشت و قبیح و دلخراش است. از همین جا تشکل و تصور ملائکه قبض ارواح برای آنها متفاوت است، و در عین آنکه همه زشت و منکر هستند و لیکن از نقطه نظر کیفیت و چگونگی قبح و زشتی به اشکال و صورت های مختلفه بر آنها ظهور می کنند. علت تمام این اختلافات آنست که ملک الموت و فرشتگان زیر دست او همگی از باطن و ملکوت انسان، قبض روح او را می نمایند و لذا در هر کس هر ملکه و صفتی بوده باشد، در آنها متجلی شده و از آن تجلی به حواس شخص محتضر اثر گذارده و از آئینه منعکس، وجود خود آنها را مشاهده میکند و در حقیقت خود را و ملکوت خود را در آنها مشاهده می نماید. البته این صورت ملکوتیه در انسان هست، در همین دنیای گذران هم در باطن انسان هست؛ لیکن به واسطه اعمال نیکو یا اعمال زشت، به واسطه ایمان یا کفر تغییر پیدا می کند و ممکن است از صورتی به صورت دیگر مبدل شود. ولی آنچه تغییر و تبدیل پیدا می کند در همین دنیاست که خانه عمل است نه خانه حساب. اما در حال موت دیگر قابل تغییر نیست و نتیجه و خلاصه رد و بدل شدن و تغییر و تبدیل پیدا نمودن این صورت های ملکوتیه در حال زندگی و حیات، همان حصول صورت ملکوتیه ثابته و لا یتغیر در حال مرگ است. مولوی در «مثنوی» خود این حقیقت را بیان کرده است:
مرگ هر یک ای پسر، همرنگ اوست *** آینه صافی یقین همرنگ روست
پیش ترک آئینه را خوش رنگی است *** پیش زنگی آینه هم زنگی است
ای که می ترسی ز مرگ اندر فرار *** ز خود ترسانی ای جان، هوشدار
زشت روی تست نی رخسار مرگ *** جان تو همچون درخت و مرگ، برگ
از تو رستست ار نکویست ار بد است *** نا خوش و خوش هم ضمیرت از خود است
این نکته را باید دانست که ملائکه موجودات خاص هستند در مقابل شیطان و انسان و حیوان و سایر موجودات و از ماهیت خود به ماهیت دیگری تبدیل نمی شوند و هیچگاه لباس مادی نمی پوشند. در موقع قبض روح، طیبین اصلا احساس جان دادن نمی کنند؛ بلکه به مجرد رؤیت رخ زیبای عزرائیل و سیمای پر جذبه و پر شکوه او قالب تهی می کنند و ناگهان خود را در بهشت می بینند. فرض کنید شما در یک ماشین سوار هستید، این ماشین شما را از خیابان ها عبور می دهد و در هر خیابان مشاهده یک چیز ناملایمی می نمائید، تا آنکه ناگهان دری باز می شود و این ماشین داخل می شود، می بینید عجب باغی است، عجب مناظر دلفریب دارد، عجب مردم مهربان و انیس دارد، عجب غذاهای گوارا و آب های خنک و زلال دارد، عجب صداها و نواهای جان پرور و نغمه های دلنشین دارد! و شما در ورود این باغ ابدا احساس نا ملایمتی ننموده اید، بلکه چه بسا هنگام ورود، انتقال خود را ادراک ننموده اید و با کمال نرمی و ملایمت خود را در میان باغ یافته اید. اینست کیفیت قبض روح مردمان مؤمن و اما کیفیت قبض روح اولیای خدا بدست خدا از دریچه نفوس علیین که از مخلصین هستند، از شرح و بسط خارج است.


منابع :

  1. سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی جلد 1- صفحه 238-243

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/25175