نتایج تعلق و وابستگی انسان به ذات بیگانه با خود

لازمه تعلق و وابستگی انسان، چند چیز است: اولا وقتی انسان وابسته به چیزی مثل پول شد و پول نقش اساسی را برای او بازی کرد، آن پول توجه انسان را از خود به پول می کشاند و نتیجه اش غفلت انسان از خود و توجه به دیگران است. همین که انسان به چیزی وابسته شد، این وابستگی رهائی را از انسان می گیرد و او را از خودش غافل می کند و توجه انسان را به آن چیز جلب می کند. هیچوقت این انسان به یاد خودش نیست، به یاد آن محبوب و مطلوبش است و این خودش برای انسان یک سقوط است و آزادی و آگاهی را از او نفی می کند و به جای یک موجود خودآگاه، یک موجود خود غافل و غیرآگاه می شود. اگر درباره آن شیء از آن انسان سؤال کنی، دقیقترین اطلاعات را به تو می دهد ولی از خودش بیخبر است.
خصلت دوم این تعلقات این است که انسان از ارزشهای خود و ارزشهای انسانی غافل می شود و همه توجهش معطوف به ارزشهای آن شیء می شود. برای یک آدم پول پرست، آن چیزهایی که ارزش انسانی است، ارزش ندارد، اصلا خود او برای خودش ارزش ندارد. شرافت و کرامت در ذهن او نقشی ندارد، آزادی و آزادگی در ذهن او نقشی ندارد و هر چه هست پول است. ارزشهای پول برای او ارزش است ولی ارزشهای خودش برای خودش ارزش نیست. ارزشهای خودش در نظر او سقوط می کند و ارزشهای آن شیء زنده می شود.
خصلت سوم این است که وابستگی به یک شیء اسارت می آورد. وقتی انسان خودش را به یک چیز بست، قهرا از حرکت و تکامل می ایستد چون به آن چیز مثل یک حیوانی که او را به یک درخت یا میخ طویله بسته باشند، بسته شده است. شما اگر یک انسان و یا حیوان و یا اتومبیل را به یک درخت ببندید، جریان و حرکت را از آن گرفته اید و او را راکد و متوقف کرده اید و به تعبیر فارسی امروز، او را از حالت شدن به حالت بودن تبدیل کرده اید و به تعبیر فلاسفه خودمان حالت صیرورت که حالت اصلی اوست از او گرفته می شود و تبدیل به حالت نه صیرورت و بلکه کینونت می شود.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- انسان کامل- صفحه 294-296

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/25252