پیروی و پیوستن پیروان اولیاء الهی به ایشان

اولیای خدا افرادی هستند که تمام سرمایه های وجودی خود را به خدا سپرده و در مرتبه تسلیم کلی درآمده و هستی و اختیار خود را حقا به خدا سپرده اند. و در این مرتبه از تمام حالات و موقعیت هائی که برای شخص محتضر هست مصون، و از مراحل سؤال و عذاب قبر و عرض و عذاب قیامت نیز در امانند.
در اینجا یک نکته بسیار مهم و قابل ذکری است و آن اینکه: آن کسانی که از اولیای خدا اطاعت کنند از زمره آنها میشوند و عذاب قبر از آنها نیز برداشته میگردد. در سوره نساء وارد است: «و من یطع الله و الرسول فأولـ'ئک مع الذین أنعم الله علیهم من النبیــن والصدیقین و الشهدآء و الصـ'لحین و حسن أولـ'ئک رفیقا* ذلک الفضل من الله و کفی' بالله علیما؛ آن کسانی که از خدا و رسول خدا اطاعت کنند، پس حقا آنها با افرادی هستند که خدا بدانها نعمت داده، از جماعت پیامبران و صدیقین و گواهان و صالحان، و بسیار به این دسته از مردم نعمت ارزانی داشته شده، و رفقای خوبی هستند برای آنها* اين تفضل از جانب خداست و خدا بس داناست» (النساء/ 70-69). این آیه بسیار موجب خوشوقتی و دلگرمی است برای مردم؛ که اگر آنها به مرتبه ولایت الهیه نرسیده اند، ولیکن در اثر اطاعت از اولیای خدا با آنها معیت پیدا می کنند و با آنها محشور خواهند شد و جلیس و همنشین با آنها خواهند بود.

سر این مطلب چیست؟
سرش اینست که معنی اطاعت مطیع و فرمانبر در برابر فرمانده و مطاع آنست که: من در این کاری که به من محول شده است اراده ندارم، اختیار ندارم؛ اراده و اختیار فرمانده جای اراده و اختیار او را گرفته است؛ اینست معنای اطاعت. طفل که از پدر خود اطاعت میکند، یعنی هر چه پدر میگوید گوش کند و طبق گفته او عمل کند. در خوراک و پوشاک و محل استراحت و بازی با رفقای خود، طفل یک سری انتخاباتی دارد که چه بسا بر ضرر اوست، یا موجب هلاکت اوست، و با اطاعت از پدر اختیار و اراده او کنار رفته و اراده و اختیار پدر جایگزین آنها شده است؛ پدر دارای مقام ولایت است و طفل مقام اطاعت. طفل که به مدرسه میرود در تمام حالات و سکنات، خود را در تحت اختیار و اراده استاد خود در می آورد و زیر نظر او مورد تعلیم قرار میگیرد؛ طفل در تمام مواقع دوست دارد بازی کند و دنبال رفیقش بدود و شیرینی بخورد، این اختیار اوست؛ ولی استاد او را در کلاس مقید میکند و تعلیم میدهد؛ و در تمام این حالات طفل باید کلام او را اطاعت کند. به جای اراده بازی کردن و شیرینی خوردن، اراده مشق نوشتن و خواندن و مطالعه نمودن را بنماید. آن کسانی که از خدا و رسول خدا اطاعت می کنند، به جای اراده و اختیار خود در جمیع امور معاش و معاد، در امور فردی و اجتماعی، در امور عبادی و معاملی، اراده و اختیار خدا و رسول خدا را در ذهن خود پیاده کرده اند.
از طرف دیگر ثابت کردیم که اولیای خدا کسانی هستند که همه چیز خود را به خدا داده و در اسماء کلیه و صفات حضرت احدیت غرق شده اند، و دیگر بین آنها و خدای آنها جدائی نیست، نفس ندارند، إنیت و شخصیت ندارند؛ هرچه هست اندکاک در اسماء حسنی و صفات علیای پروردگار است، و هرچه هست خداست که در وجود آنان متصرف است. پس بنابراین، کسانی که از خدا اطاعت می کنند و خدا ولی آنها میگردد، نبیین و صدیقین و شهداء و صالحین -که همه اولیای خدا هستند- ولی آنها خواهند شد، چون خدا ولی آنهاست. شیعیان نیز که در اطاعت از موالی خود کوتاهی نمی کنند و به جامه تقوی خود را می آرایند و اهل تفویض و تسلیمند، به ائمه خود ملحق میشوند و با آنها در تمام منازل و مراحل معیت پیدا می کنند. آنها در دنیا به ما دستور میدهند که از غذائی که میخورید به اطاعت کنندگان و خادمان خود بدهید؛ چطور ممکن است که خود آنها از نعمت های الهیه که برخوردار میشوند به مخلصین و مطیعین خود ندهند. حاشا به کرمشان. «ما هکذا الظن بهم و لا المعروف من فضلهم و لا مشبه لما عاملوا به المحبین و المطیعین من موالیهم؛ چنین گمانی درباره آنها با این فضل و خوبی نارواست. و این برخوردشان همانند برخوردی که آنان با دوستان و پیروان و فرمانبردارانشان می کنند نیست».


منابع :

  1. سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی 2- صفحه 93-90

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/25277