پیوستن مؤمنان و منکران حق به مبادی خود از نظر امام باقر علیه السلام

در کتاب «علل الشرایع» از ابواسحق ابراهیم لیثی روایت مفصلی را نقل میکند از حضرت ابی جعفر محمد الباقر (ع) راجع به طینت مؤمن و منافق و أعمال مؤمنین و معاندین، تا آنکه آن حضرت میفرماید: «حضرت باقر (ع) فرمودند: ای إبراهیم بگو ببینم وقتیکه خورشید طلوع میکند و شعاع خود را در شهرها میفرستد و آن شعاع در آنجا ظاهر میشود، آیا آن شعاع از خورشید جداست؟ ابراهیم لیثی میگوید: عرض کردم: بله در حال طلوع، شعاع از خورشید جداست. حضرت فرمودند: مگر وقتیکه قرص خورشید در زیر افق پنهان شده و غروب میکند، آن شعاع به آن متصل نمی شود؟ و آن شعاع با او نمیرود؟ إبراهیم گوید: عرض کردم: بله. حضرت فرمودند: همینطور و بر این اساس هر موجودی به سنخ خود و جوهر خود و اصل خود بر میگردد؛ و چون قیامت برپا گردد، خداوند سنخیت شخص ناصب و معاند و طینت او را با جمیع گناهان و بارهای گرانش از مؤمن بیرون کشیده و همه را به شخص ناصب و معاند می پیوندد و به او ملحق میکند؛ و سنخیت و طینت شخص مؤمن را با جمیع حسنات و کارهای ستوده او و تمام ابواب خیراتی که داشته و اجتهادی که نموده، از شخص ناصب و معاند بیرون کشیده و همه را به شخص مؤمن میرساند. ای إبراهیم! آیا تو در این کار ظلم و ستمی می بینی؟ إبراهیم گوید: عرض کردم: نه، ای فرزند رسول خدا! حضرت فرمودند: سوگند به پروردگار که اینست حکم قاطع، و قضاء فاصل، و عدل روشن و آشکارا؛ خداوند فعلش حق است و عیبی در آن نیست که مورد مؤاخذه و سؤال واقع شود، به خلاف مردم که مورد سؤال و مؤاخذه واقع میگردند. ای إبراهیم! حق از جانب پروردگار به تو رسید؛ دیگر از شک کنندگان نباش، این حکم ملکوت است که بدین قسم اجرا میشود.
إبراهیم میگوید: عرض کردم: یابن رسول الله! حکم ملکوت چیست؟ حضرت فرمودند: حکم خدا و پیامبرانش، و داستان خضر و موسی علیهماالسلام در وقتیکه خضر با موسی مصاحبت نموده و به او گفت: ابدا تو تمکن مصاحبت با من را نداری و چگونه میتوانی شکیبائی بورزی، در امری که در آن خبرویت و اطلاع نداری؟ ای إبراهیم! خوب بفهم و فکر کن که چگونه موسی بر خضر ایراد کرد و کارهای او را به زشتی نسبت داد و ناروا گرفت، تا جائیکه حضرت خضر به او گفت: ای موسی! من از پیش خود دست به چنین کارهائی نزدم؛ و به امر پروردگار خود بجای آوردم. وای بر تو ای إبراهیم! این است قرآنی که تلاوت میشود و خبرهائی است که از جانب خدا آمده است؛ کسی که یک حرف از قرآن را رد کند، کافر شده و به خدای شرک آورده و او را رد کرده است.
إبراهیم می گوید: من چهل سال بود که این آیات قرآن را درباره حضرت موسی و خضر می خواندم، و گوئی که اصلا نفهمیده بودم مگر در آن روز که حضرت فرمود. عرض کردم: ای پسر رسول خدا! چه بسیار عجیب است این نیکی های دشمنان شما را میگیرند و به شیعیان شما می رسانند، و بدیها و زشتی های دوستان شما را بگیرند و به دشمنان شما برسانند؟! حضرت فرمودند: آری سوگند به آن خدائی که معبودی جز او نیست، آن خدائی که دانه را می شکافد و جان را می آفریند و آسمان ها و زمین را بوجود می آورد؛ من تو را آگاه نکردم مگر به اساس حق، و خبر ندادم به تو مگر به صدق و راستی، و خداوند ابدا ظلم نمی کند و نسبت به بندگان خود داعیه ستم ندارد. و این مطالبی که به تو خبر دادم تماما در قرآن موجود است. إبراهیم گوید: عرض کردم: آیا این مطلب نیز به عینه در قرآن آمده است؟ حضرت فرمودند: آری، در بیشتر از سی مورد در قرآن آمده است».


منابع :

  1. سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی 2- صفحه 122-120 و 117

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/25297