شرح حال سیداسماعیل حمیری از شاعران اهل بیت

علی بن عیسی اربلی که از بزرگان علمای شیعه است در کتاب «کشف الغمة فی معرفة الائمة» گوید:
مرحوم سید اسمعیل حمیری در بدو امر مذهبش کیسانیه و به امامت محمدبن حنفیه قائل بود و به رجعت او اعتقاد داشت. چون با حضرت امام صادق (ع) ملاقات کرد و آن حضرت او را به حق و مذهب اثنی عشریه دلالت کردند، از مذهب خود برگشت و به مذهب حق اثنی عشریه رجوع و عدول نمود.
حمیری درباره مذهب اولیه خود و جانبداری از آن اشعاری دارد که معروف است و اشعاری که به مذهب حق عدول نموده و ترک مذهب سابق خود را گفته است نیز مشهور و معروف و نیازی به ذکر آن نیست.
حمیری در شعر و تنظیم وقایع و داستان ها، شاعری برجسته و زبر دست بوده است؛ ولیکن از اشعار او جز اندکی در دست نیست.
روایت شده است که روزی حمالی باری سنگین بر دوش می برد، از او پرسیدند: چه باری با خود حمل می کنی؟
حمال در پاسخ گفت: میمیات السید؛ یعنی اشعاری که توسط سید حمیری سروده شده و قافیه آن به حرف میم ختم شده است. (این حکایت را در معالم العلماء ص 135 از ابن المعتز در کتاب طبقات الشعراء نقل می کند)
و از آن روز لفظ سید بر اسمعیل حمیری غلبه کرد، چون از علویین نبود که به او سید گویند؛ لیکن بعضی اشتباه کرده و از راه تسمیه او به سید گمان کرده اند که سید است.
و از حسین بن عون روایت شده است که گفت: وارد شدم بر سید ابن محمد حمیری برای عیادت او، در همان مرضی که با آن از دنیا رحلت نمود، دیدم در حال جان دادن است؛ و جماعتی از همسایگان او که همه عثمانی مذهب بودند گرداگرد بستر او جمع شده بودند.
در «بحار الانوار» از «مناقب» ابن شهر آشوب از اغانی نقل می کند که «عباد بن صهیب» گوید: من در خدمت حضرت امام صادق (ع) نشسته بودم که خبر مرگ سید حمیری را آوردند، حضرت برای او دعا کردند و طلب رحمت از خدا نمودند؛ مردی حضور داشت و گفت: یابن رسول الله! سید حمیری شرب خمر می کرد و قائل به رجعت بود (یعنی قائل به رجعت محمد بن حنفیه بود؛ وگرنه اعتقاد به رجعت ائمه معصومین از اصول مسلمه تشیع است).
حضرت فرمودند: پدرم برای من روایت کرد از جدم که: دوستان آل محمد نمی میرند مگر آنکه از گناه توبه می کنند و سید حمیری توبه کرده است؛ سجاده را از زیر پای خود برداشته و نامه ای را از آنجا برداشتند و فرمودند: این کاغذیست که سید به من نوشته و در آن توبه خود را ذکر کرده و از من طلب مغفرت و دعا نموده است. (بحارالانوار طبع کمپانی، جلد یازدهم، ص201)
چون سید فوت کرد تمام شیعیانی که در بغداد بودند و اصل آنها از کوفه بود، جمع شدند و او را تشییع کردند و هفتاد کفن برای او به عنوان هدیه بردند و گویند سید قبل از مرگش قصیده ای گفت و به وسیله غلام خود نزد آنها فرستاد و از آنها درخواست کرد که آنها متصدی تشییع و کفن و دفن او شوند و اعداء آل محمد و حاکمان جائر و قاضیان و اهل دیوان آنها در جنازه او شرکت نکنند؛ و اول آن قصیده این است:
یا أهل کوفان إنی وامق لکم *** مذ کنت طفلا إلی السبعین و الکبر
ای کوفیان من از کودکی تا سنین هفتاد سالگی و بزرگسالی دوستدار شما بوده ام.
(در مقدمه دیوان حمیری که به قلم سیدمحمدتقی حکیم و آن اقتباس از کتاب خود ایشان: شاعر العقیدة است در ص 33)


منابع :

  1. سید محمد حسین حسینی طهرانی- معادشناسی جلد 2- صفحه 155-156 و 146-149

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/25311