در بسیاری از آیات قرآن می بینیم که مصداقا امامت و ولایت را فی الجمله متحد شمرده است یعنی امام را ولی شمرده است ولی هر ولی را امام نشمرده است؛ مثلا در آیه شریفه: «إنما ولیکم الله و رسوله والذین ءامنوا الذین یقیمون الصلو'ة و یؤتون الزکو'ة و هم ر'کعون؛ حقا این است و جز این نیست که ولی و صاحب اختیار شما خدا و پیغمبر خدا و آن کسانیکه اقامه نماز می کنند و در حال رکوع زکوه میدهند هستند» (مائده/ 55). این آیه درباره ولایت پیامبر اکرم و أمیرالمؤمنین (ع) وارد شده است، در اینجا از امامت آنها تعبیر به ولایت شده است؛ ولیکن در هیچ جا خداوند تعبیر از ولایت خود به امامت نکرده است، و در قرآن کریم نداریم که خداوند خود را امام خوانده باشد. «هنالک الولایة لله الحق؛ در آنجا ولایت اختصاص به خداوند دارد که حق است» (کهف/ 44) در جائی نداریم که امامت مال خدا باشد.
سرش اینستکه بین امام و مأموم باید سنخیت باشد؛ از نقطه نظر مفهوم، چون امام به معنای پیشدار و جلودار و پیشوا و رهبر است و مأموم باید او را اسوه خود قرار دهد و تمام کارهای خود را با او منطبق کند، لذا در امامت و مأمومیت و ایتمام سنخه و مشابهت بین امام و مأموم لازم است. یعنی تمام افرادی که از امام پیروی می کنند بشر هستند، پیغمبر و امام هم بشر بوده اند؛ «قل إنمآ أنا بشر مثلکم؛ بگو جز این نیست که من بشری مثل شما هستم.» (کهف/ 110) و بنابراین تعبیر از مقامات آنها به امامت اشکال ندارد و با اینکه ولایت هم دارند امامت هم دارند؛ ولی ذات أقدس حق متعالی مسانخت با مخلوق ندارد، لذا به خدا امام نمیگویند؛ و از مقامات خدا امامت نیست، و از صفات خدا و اسماء خدا امام نیست؛ ولی ولی هست. چون ولایت، برداشته شدن حجاب است بین دو چیز بطوریکه بین آن دو چیز هیچ شیء غیر مسانخ نبوده باشد؛ و از مقامات قرب بین دو چیز بدین عنایت تعبیر به ولایت کرده اند. و برداشته شدن حجاب بین بنده و بین خدا بطوریکه از بنده هیچ نماند و مندک و فانی محض گردد و به مقام عبودیت مطلقه برسد، موجب صدق معنای ولایت می باشد. و کنایه از قرب بین دو چیز تعبیر به ولایت می کنند؛ مثل ولایت ولی و مولی علیه، ولایت بر صغیر، ولایت بر اموال و أعراض، ولایت خداوند بر تمام موجودات به ولایت تکوینیه، و به عباد مقربین خود به ولایت تشریعیه.