علت عدم بازگشت ستمگران اهل برزخ به دنیا

علت عدم رجوع اهل برزخ به دنیا چیست؟ در هنگامیکه آنان عذاب خداوند را مهیا می بینند و دیگر اختیار عمل کردن به خیر و شر را ندارند؟ آیا آنها واقعا از خداوند درخواست رجوع نمی کنند؟ که اینچنین نیست، و آیا عیاذا بالله خداوند از نزول رحمت به آنها در این حال دریغ نموده است؟ این هم که صحیح نیست؛ چون رحمت واسعه حق تعالی بی دریغ بر عالم امکان افاضه میگردد. پس در صورتی که دعای اهل برزخ و تقاضای آنان نسبت به رجوع به دنیا صادق باشد و امکان ترقی و تکامل برای آنان در دنیا در این رجوع امکان پذیر باشد، خداوند رحیم به چه سبب دعای آنان را مستجاب نمی نماید و تقاضای آنان را رد میکند؟
علت عدم رجوع اهل برزخ به دنیا و پاسخ این مسأله این است که این تقاضا و درخواست گرچه به صورت تمنای صادق از آنها صادر میشود ولی در حالی است که قوای مختلفه از شهوت و غضب و وهم را از دست داده و به علت خرابی بدن و اندراس و کهنگی عالم طبع، از کشمکش قوای متضاده و امیال مختلفه حقا در وجود آنها گرایش به گناه و تجاوز و تعدی و ظلم به زیردست وجود ندارد؛ و با طلوع نور توحید و ظهور آن در مرایای جلال و عظمت و کبریائیت حضرت حق عز و جل دیگر مجالی برای دکان خودپسندی و آئین استکبار و خودگرائی و خودمنشی و بلندپروازی و بلندپنداری برای آنها باقی نمی ماند، و در این صورت در شرائط فعلیه واقعا به جرائم خود در دنیا معترف و درخواست رجوع و تدارک را می نمایند. لیکن دنیا عالم طبع است، عالم کون و فساد است، عالم بروز قوای مادیه و شهوات و خواسته های غریزی و امیال طبیعی است، دنیا محل ظهور حس تفوق و تکبر و جمع ثروت و ازدیاد زن و فرزند و اعتبارات است؛ و اگر چنین نباشد دنیا نیست، و بنا به فرض آنها میخواهند به دنیا برگردند چون محل ترقی و تکامل انحصار به دنیا دارد.
ظالمان بر فرض که به دنیا بازگردند به همان اعمال سابق خود بازگشت میکنند. اگر خداوند آنها را به دنیا عودت دهد، نفوس آنان با همان موجودیت های فعلیه خود به دنیا بر میگردند، نه آنکه خداوند یک نفوس زکیه نقیه طاهره ای خلق کند و آنها را با آن نفوس به دنیا آورد؛ زیرا در این صورت دیگر آنها، آنها نیستند موجودات دیگری هستند که ربطی به آنان ندارد، و شیئیت موجودات به صور ملکوتیه آنهاست و موجودیت و شخصیت هر انسان به نفس ناطقه اوست؛ نفس ناطقه خود او، نه به بدن و جسم او، و نه به صورت های نوعیه و کلیة دیگر. و اگر آنان با همان نفوس خود که موجب تشخص آنان است به دنیا برگردند بواسطه هجوم امیال و غرائز و به علت ظهور و بروز همان خواسته های طبعی و طبیعی و به سبب عودت و بازگشت همان موجودیت فعلیه از غضب و شهوت و وهم و حس خودخواهی، برای بار دیگر دست میزنند به همان کرداری که سابقا در دنیا انجام میداده اند؛ «و لو ردوا لعادوا لما نهوا عنه و إنهم لکـاذبون؛ و اگر بازگردانده شوند، بی شک به همانچه از آن نهی شده بودند، باز می گردند، و بی تردید ایشان دروغگویند» (انعام/28).
پس صدق گفتار آنان در عالم برزخ و شرائط برزخی است، نه نسبت به دنیا و شرائط آن. اما نسبت به دنیا گفتاری است که صددرصد مخالف واقع است و با دستیابی به آن شرائط معلوم میشود که چگونه آنها به گناه و تجاوز و استکبار و شرک عودت نموده و در دعوای طهارت و تدارک اعمال زشت خود دروغگو بوده اند و لذا خطاب «کلا إنها کلمة هو قآئلها؛ حاشا، این سخنی است که او گوینده ی آن است» (مومنون/100) به آنها زده میشود.


منابع :

  1. سید محسن تهرانی- معاد شناسی- 34 تا 36

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/25744