شبهه آکل و مأکول بر مبنای أصالة الماده است، و اصالت ماده یعنی اینکه شیئیت شی ء بر ماده آن قائم باشد؛ و این کلام به اندازه ای سست است که اطفال به آن می خندند و بلکه حیوانات بدان اعتنائی ننموده و عبور می کنند. اگر قندی را در سرکه بیندازید و به کودک بدهید، دیگر نمی خورد با آنکه ماده همان ماده است؛ آن طفل میداند که شیئیت قند به صورت قند بودن است، نه به ماده آن. و اگر کاه و یونجه ای را به سرکه آلوده کنید! حیوان دیگر نمی خورد، چون آن حیوان به صورت توجه دارد نه به ماده.
إذ صورة بصورة لا تنقلب *** علی الهیولی الانحفاظ منسحب
در روز بازپسین همه اجساد و بدن ها محشور می شوند، آکل و مأکول محشور می شوند بتمامهما و کمالهما. شبهة آکل و مأکول بر اساس اصالت ماده است؛ ماده چیزی نیست، امر مبهمی است، اسم ندارد، تحصل ندارد، موجودیت و شخصیت ندارد؛ بلکه حقائق اشیاء به صورت های آنهاست و این صورت ها در روی ماده ثابت است و با یکدگر خلط و مزج نمی شود، و صورت منقلب به صورت دیگری نمی گردد و هیولا و ماده، آن صورت ها را با همان تشخص و تعین حفظ میکند و این انحفاظ پیوسته ساری و جاری است.
ففی وعآء الدهر کل قد وقی *** ما عندکم ینفد عنده بقی
گرچه صورت ها از نزد ما پنهان است و حجاب ماده و مدت و زمان و مکان نمی گذارد در لحظه واحد، تمام صورت ها را ادراک کنیم، ولیکن در ظرف روزگار و عالم دهر و جهان هستی و تکوین، تمام صورت ها، تمام نفوس، تمام اشیاء و تمام موجودات و اعمال، هر یک بجای خودش ثابت و موجود است، و همه محفوظ است.
عمامه با حنک افتاده و با گرد موجوده در کنار آن به جای خودش هست. آن کسانی که در سه سال قبل با چائی تلخ خود یک حبه قند خورده اند، آن منظره و آن کیفیت محفوظ است. آن کسی که گناه کرده، عین مجلس گناه، و آن کسی که اطاعت نموده، عین مجلس طاعت محفوظ است. این اعمال با خصوصیاتش و با دقائق و ظرافتش و با نیت و منظوری که به عمل آورده شده است، چنان ضبط و ثبت است که اگر هزاران فرد از افراد بشر بخواهند اینطور صحیح و دقیق با حفظ شرائط و مقدمات و تقدم و تأخر، ضبط کنند نمی توانند.
ولی لازمه وجود، وجود است و عدم قبول تبدل به عدم؛ در ظرف دهر و در عالم هستی و حقیقت، تمام اینها را نگاهداری می کنند و از آن پاسداری می نمایند، گرچه در نزد ما نفاد و هلاکت پیدا کند و از بین برود، اما در پیش خداوند عالم السر و الخفیات از بین نمیرود. آن عملی را که ما انجام داده ایم، از نزد ما پنهان شد، اما در نزد خداوند علیم و خبیر حاضر است.
لا یعزب عنه مثقال ذرة فی السمـاوا ت و لا فی الارض؛ از خداوند پنهان نمی شود، به اندازه سنگینی یک ذره در آسمانها و نه در زمین» (سبا/3).
مگر نمی فرماید: «ما عندکم ینفد و ما عند الله باق؛ هر چیز که در نزد شماست خرابی و بوار و هلاکت شاملش میشود، و آنچه در نزد خداوند است باقی است» (نحل/96).
همین اعمالی را که انجام میدهیم دو صورت دارد و دو وجهه دارد: وجهه طبیعی و ظاهری که منسوب به ماست، و وجهه ملکوتی و باطنی که مال خداست. وجهه ظاهری پیوسته دستخوش هلاک و فناء و اضمحلال است؛ ولی وجهه باطنی که وجه اللهی است و ملکوتیست، پیوسته ثابت و در عالم خارج عندالله متحقق است.
تبلی إذا غطا زماننا انخزل *** مراتب السیال مع کل عمل
زمانی که پرده زمان ما پاره گردد، آنوقت اعمالی را که انجام داده ایم با تمام موجودات تدریجیه ای که در این عالم متعاقبا پدیدار و پنهان شده است، دفعة واحدة برای ما ظاهر و آشکارا میگردد.
وقتی که اختیارا و یا اضطرارا مرگ طبیعی و یا موت اختیاری دست دهد آنوقت معلوم میشود در پشت پرده چیست؟ چه کارها که انجام داده ایم و دائما می انگاشتیم که از بین رفت؛ فلان کس از کار ما آگاه نشد، اینکار را نفهمیدند، فلان کار را نفهمیدند، فلان کار را کردیم و الحمدلله کسی نفهمید؛ خدا را به عقب انداختیم و سبقت گرفتیم؛ و هیچ نفهمیدیم، نفهمیدیم؛ حالا آمدیم اینجا، پرده هم از برابر دیدگان پس رفته است و هیچ گمان نمی کردیم که این همه انباشته ایم. فریاد انسان بلند میشود: خدایا چه خبر است؟ این چه عالمی است؟ این چه کتابی است ؟
فذلک الکتاب لن یغادرا *** شیئا صغآئرا و لا کبآئرا
در کتاب علم الهی از هیچ کوچک و بزرگی چشم پوشی نمی شود و همه هستی علم خداست. (از حکیم سبزواری)