انکار معاد نتیجه تفسیر مادی آن

نظر فخر رازی در باب معاد شباهتش به منکرین معاد و عالم آخرت بیشتر است تا به مقرین و معترفین به آن؛ چون اکثر طباعیه و دهریه کلامشان در باب معاد بر این اساس است که: مواد عنصریه بواسطه وزش بادها و فرود آمدن باران ها بر سطح زمین و رسیدن اشعه ماه و خورشید و غیر آنها بر آن، مجتمع میشوند و از آن مواد، انسان و حیوان و نبات پدیدار میگردد. پس از آن آنها می میرند و صورتهایشان متشتت و خراب می شود؛ و سپس آن اجزاء بار دیگر بر همان هیئت یا بر هیئت دیگری که قریب به آن باشد مجتمع میگردند، و از آنها امثال این موالید چون انسان و حیوان و نبات پدیدار میشود، چه با فرض بقاء نفوس و ارواح همچنانکه تناسخیه میگویند، و چه با حدوث طائفه ای از ارواح و نفوس و بطلان طائفه سابقه. و ای کاش من می فهمیدم: کیست که انکار کند این را که از آب و خاک و ماده ای بعینه برای بار دیگر صورتی شبیه به صورت اول حادث شود تا مطلوب از آن اثبات قدرت خدا باشد؟
و بالجمله، محصل گفتار اینست که این طائفه از اصحاب لقلقه و کلام و اهل مجادله و اختصام، ندانسته اند که مقصود از تکالیف الهیه و فرستادن شریعت ها و پیامبران و فرود آوردن کتاب های آسمانی، فقط برای تکمیل نفوس انسان و رها کردن آنهاست از این عالم که دار أضداد است، و آزاد کردن آنها از اسارت شهوات و مقید بودن به امکنه و جهات.

علل انکار معاد و عالم تجرد
و این مرتبه از تکمیل و تجرید پیدا نمی شود مگر به تبدیل این عالم کهنه و خراب شونده و متجدد به عالم باقی و ثابت. و این تبدیل به نشأه و عالم بقاء بستگی دارد اولا به معرفت آن عالم و ایمان به وقوع آن؛ و ثانیا به اینکه انسان بداند که غایت و منظور اصلی از پیدایش انسان در این عالم، که به مقتضای فطرت طبیعی خود -اگر بواسطه جهل و ارتکاب گناه از مسلک اصلی منحرف نگردد- متوجه به آنست، همانا وصول به آن عالم است؛ و ثالثا به عمل کردن به مقتضای آخرت و آنچه راه را بدان آسان میکند و قواطع و موانع را از سر راه آن بر میدارد. پس مقصود و منظور الهی از این آیاتی که دلالت بر معاد می کنند، متوجه نمودن انسان است به نحوه دیگری از وجود، و ارشاد و راهنمائی بسوی عالمی که از این حواس غائب و از شهود خلائق پنهان است؛ و آن عالم مسمی به عالم غیب است و این عالم به عالم شهادت؛ و آن، عالم ارواح است و این، عالم اجساد. و همانطور که روح باطن جسد است، عالم آخرت نیز باطن دنیاست.
باری چون اثبات طوری دیگر از وجود که مخالف این وجود طبیعی وضعی است و اثبات نشأه دیگری که با این نشأه ظاهر مباینت دارد، کار مشکل و صعب الفهم بود و از اذهان اکثر مردم دور، و قابل هضم و ادراک نبود لذا انکار کردند و در مقام خصومت برآمدند. و علاوه بر این، به جهت انس و الفت داشتن با این جسدها و شهوات و أمیال و لذت های این جسدها بر آنان مشکل بود که آن را ترک کنند و به دنبال عالم دیگری که با این عالم تضاد دارد بروند. و بدین سبب از تدبر در حقیقت و کیفیت آن عالم اعراض کردند و از آیات و نشانه های آن روی گردانیدند؛ همچنانکه خداوند تعالی میفرماید: «و کأین من ءایة فی السمـاوا ت و الارض یمرون علیها و هم عنها معرضون؛ و چه بسیار از آیاتی که در آسمانها و زمین است، و ایشان بر آن آیات مرور نموده و از آن اعراض می نمایند» (یوسف/ 105). «و رضوا بالحیو'ة الدنیا و اطمأنوا بها؛ و به حیات دنیوی راضی شدند و بدان اعتماد نموده و دل بستند» (یونس/ 7). و در اقامت روی زمین دلبستگی پیدا نمودند و تکیه زدند؛ همچنانکه خداوند تعالی میفرماید: «ولـ'کنه و أخلد إلی الارض و اتبع هویـ'ه؛ ولیکن او در اقامت در روی زمین دل بست و اعتماد نمود، و از هوای نفسانی خود پیروی کرد» (اعراف/ 176).
و ما بسیاری از کسانی را که خود را به علم نسبت میدهند و به شریعت منتسب میدانند دیده ایم که چون ذکری از عالم تجرد به میان آید، از اثبات آن روی درهم می کشند و دل هایشان از ذکر عقل و نفس و روح و مدح آن عالم و مذمت عالم اجساد و شهوات محسوسه اش و کهنگی و خرابی و انقطاعش، مشمئز و ناراحت میگردد. و اکثریت از آنان چنین می پندارند که: عالم آخرت به عین عالم دنیا، و نعمتهایش مثل نعمتهای دنیاست با این تفاوت که در آنجا بیشتر و باقی تر و دوامش زیادتر است و بدین سبب رغبت به آخرت پیدا نموده اند و طاعتها را برای وصول به آخرت و بجای آوردن شهوات شکم و فرج انجام میدهند. و بدین واسطه و علتی که ما بیان کردیم در آیات قرآن عظیم، ذکر آیات داله بر نشأه آخرت و عالم بعث و قیام انسان مکررا به میان آمده است، تا انسان از خواب جهالت و بیهوشی غفلت بیدار شود و متوجه عالم آخرت شود، و از علاقه به بدن و قیود آن از دنیا و تعلقات آن بیزاری جوید، و از چرکها و کثافتهای آن خود را پاک و تطهیر نماید، و به شرف لقاء خدا و مجاورت مقربان درگاه خدا و اتصال به قدیسین شائق گردد.
عالم آخرت غیر از عالم دنیاست، و در طول دنیاست و در تکامل و ترقی دنیاست؛ و اگر بنا بشود همین ماده ظلمانی و کثیف و تاریک زمین در آنجا باشد، پس دیگر آنجا عالم آخرت و نشأه قیام و قیامت نیست، آنجا عالم دنیاست؛ و معتقدین به چنین معادی در واقع انکار معاد را نموده اند، و به کشش و استدامه حیات دنیوی چون طبیعیون و دهریون دل بسته اند.

معاد حقیقی، جسمانی است نه مادی طبیعی
و آنچه از ضروریات دین است و اعتقاد به آن لازم است و عقل نیز کافل اثبات آنست همان معاد جسمانی است نه معاد طبیعی مادی. در آنجا انسان مورد نعمتها و عذابهای خداوند واقع میشود با بدن جسمانی، نه با بدن طبیعی و مادی. و این منتسبین به علم و شریعت بین جسم و ماده فرق نگذارده اند و معاد جسمانی را مادی و طبیعی انگاشته اند؛ با آنکه اعتقاد به معاد مادی خلاف ضرورت اسلام و آیات قرآن کریم و روایات وارده از معصومین (ع) است، و در حقیقت به مذهب مادیون و طبیعیون و تناسخیه رجوع میکند.
آیه مبارکه «و أشرقت الارض بنور ربها؛ و زمین به نور پروردگارش درخشان و روشن می شود» (زمر/ 69) و روایاتی که دلالت دارد بر آنکه جسم عالم آخرت از این اجسام لطیف تر است و در قیامت مردم دفع کثافات و قاذورات ندارند و هرچه میخورند و می آشامند جزء بدن می شود، و در آن نشأه، بهشتیها به صورت جوان شاداب بدون نقص عضو، چون کری و کوری و چلاقی، با صورتهای دلفریب و زیبا، و جهنمیان به صورت های زشت و منکر و نابینا محشور میگردند؛ همه و همه به خوبی دلالت دارد بر آنکه جسم آن عالم چون ماده و طبیعت کثیف این عالم نیست؛ بلکه جسم لطیف است، که بر اثر تجلی نفس و ظهور آن در عالم صورت پدیدار میشود.


منابع :

  1. سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی 6- صفحه 134-139

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/25759