خبر دادن پیامبر از اعمال اصحاب و زنان خود

همه اصحاب رسول خدا که اهل صفا و وفا نبودند، در میان آنان منافقین بوده اند، و آنها از بسیاری از خراب کاریها و فتنه توزی ها و ابراز بسیاری از اسرار مخفیه نزد خود خودداری میکردند، از ترس آنکه فردا وحی میرسد و رسول الله را خبر میدهد؛ از ترس آنکه پیامبر اکرم کارهایشان را فاش نکند، بسیاری از کارها را انجام نمی دادند. و چون وحی می رسید و از بعضی از کارهایشان پرده بر میداشت میگفتند: یا رسول الله چه کسی به شما خبر داده است؟! رسول خدا میفرمود: «أخبرنی ربی أنبأنی ربی!؛ خدای من به من خبر داده است»؛ در سوره تحریم وارد است که بعضی از زنهای رسول خدا بعضی از اسرار رسول الله را به خارج از منزل بردند و فاش کردند، با آنکه رسول الله از آنها عهد و پیمان گرفته بود که إفشاء سر نکنند.
«و إذ أسر النبی إلی' بعض أزواجه حدیثا فلما نبأت به و أظهره الله علیه عرف بعضه و أعرض عن بعض فلما نبأها به قالت من أنبأک هـذا قال نبأنی العلیم الخبیر؛ و در آن زمانی که پیامبر سخنی را در پنهان با بعضی از زنهای خود به میان گذارد، و چون آن زن آن گفتار پنهانی را فاش ساخت و خداوند بر پیغمبرش افشاء این سر را توسط آن زن ظاهر ساخت، پیغمبر بعضی از آن گفتار فاش شده را به میان آورد و گفت، و از بعضی از آن گفتار نیز اغماض کرد و چشم پوشید؛ و چون به آن زن گفت که این حدیث مرا فاش کردی (چون هیچکس غیر از آن زن و کسی که مطلب را به او گفته بود از این موضوع خبر نداشت) آن زن گفت: که تو را از این جریان آگاه کرده است؟ رسول خدا گفت: خداوند علیم و خبیر مرا آگاه نموده است!» (تحریم/ 3)
آن زن با یکی دیگر از زنهای رسول خدا که همدست و همداستان بودند، در کشف سر رسول خدا کوشیدند، و سپس این آیه آمد: «إن تتوبآ إلی الله فقد صغت قلوبکما و إن تظـاهرا علیه فإن الله هو مولاه و جبریل و صـالح المؤمنین والملائکة بعد ذلک ظهیر؛ «اگر شما دو نفر زن بسوی خدا توبه کنید، پس دل شما بر خلاف رضای رسول خدا میل به باطل کرده است! و اگر هر دو نفرتان بر آزار و نفاق اتفاق کنید بدانید (خداوند پیامبرش را تنها نمی گذارد) و ولی او خداست و جبرائیل و صالح المؤمنین (علی بن ابی طالب طبق روایت عامه و شیعه) است و غیر از اینها فرشتگان خدا هم یار و مددکار هستند.» (تحریم/ 4)
زمخشری در تفسیر آیه "إن تتوبآ إلی الله" گفته است: «این آیه به فن بیان التفات خطاب به حفصه و عائشه است برای آنکه در مؤاخذه و معاتبه آنها بلیغ تر و رساتر باشد. و از ابن عباس مرویست که او می گفت: من پیوسته حریص بودم از معنای این آیه درباره آن دو زن، خودم از عمربن خطاب سؤال کنم، تا زمانی که عمر عازم حج شد و من هم با او عازم حج شدم. چون در میان راه میرفتیم عمر از جاده برای قضاء حاجتی روی گردانید، و من هم با او رفتم و ظرف کوچکی از آب که از پوست بود برداشتم و با خود بردم که برای وضو استفاده شود، چون من از آن ظرف آب روی دست عمر میریختم و او وضو می ساخت، موقع را مغتنم شمرده و پرسیدم: آن دو زن کیانند؟ عمر گفت: عجبا ای پسر عباس؛ و گویا از آنچه من از او پرسش کردم کراهت داشت و این سخن بر او ناگوار آمد، و سپس گفت: آن دو زن حفصه و عایشه هستند.»
مردم چنین می پندارند که پیغمبر میرود در منزلش در رختخوابش مثل ما یک آدم جامد چدنی به روی زمین در کناری می افتد و تمام حواس و ادراکاتش به همین بیداری و ملاقات و از نقطه نظر بدن مادی و تماس پیدا کردن با عالم خارج است؛ نه اینطور نیست، پیغمبر می فرماید: «من وقتی میخوابم چشمم به خواب میرود، ولی قلبم بیدار است.»


منابع :

  1. سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی 7- صفحه 110-107

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/25767