ملاک های خاص در بیانات عمومی قرآن

خطاب‌های عمومی در قرآن‌ کریم‌ بسیار است‌ و در عرف‌ ادب‌ و محاورات‌ اجتماعیه‌ نزد بلغا و فصحا رایج‌ است‌. مثلا فرض‌ کنید حاکمی‌ از بعضی‌ از افراد رعیت‌ خود دلگیر و متأثر می شود، او در خطابة‌ خود می گوید: رعیت‌ من‌ به‌ من‌ اعتنا نمی‌کنند و سخن‌ مرا وقعی‌ نمی‌نهند؛ با اینکه‌ تک‌ تک‌ از افراد رعیت‌ که‌ نافرمانی‌ نکرده‌اند، بعضی‌ نافرمانی‌ کرده‌اند، اما خطاب‌ را به‌ عنوان‌ عموم‌ آورده‌ و همه‌ را مورد سؤال‌ و مؤاخذه‌ قرار می دهد و یا مثلا در حزبی‌ و مکتبی‌ و جمعیتی‌ که‌ دارای‌ عنوان‌ خاصی‌ هستند به‌ جهت‌ بعضی‌ از افرادی‌ که‌ دارای‌ خصوصیتی‌ هستند خطاب‌ را به‌ تمام‌ آن‌ عنوان‌ متوجه‌ می کنند و همه‌ را مورد تحسین‌ و تحمید و تمجید و یا مؤاخذه‌ و سؤال‌ قرار می دهند، در حالی‌ که‌ ملاک‌ خطاب‌ اختصاص‌ به‌ همان‌ افراد خاص دارد.
این‌ مطلب‌ در فن بلاغت‌ و فصاحت‌ در ادبیات‌ عنوان‌ دارد و بلغا و فصحا در تمام‌ زبان‌ ها در هر مرز و بوم‌ با اینگونه‌ خطاب‌ها سر و کار دارند؛
مثلا در قرآن‌ کریم‌ داریم:
«محمد رسول الله و الذین معه و أشدآء علی‌ الکفار رحمآء بینهم تراهم رکعا سجدا یبتغون فضلا من الله و رضوا نا سیماهم فی‌ وجوههم‌ من أثر السجود ذ'لک مثلهم فی‌ التوریة و مثلهم فی‌ الإنجیل کزرع أخرج شطـئه و فـآزره فاستغلظ فاستوی علی سوقه یعجب الزراع لیغیظ بهم الکفار وعدالله الذین ءامنوا و عملوا الصـالحـات منهم‌ مغفرة و أجرا عظیما؛ «محمد فرستاده خداست‌ و کسانی‌ که‌ با اوست‌ هستند نسبت‌ به‌ کافران‌ بسیار سخت‌ دل‌ و در میان‌ خود نسبت‌ به‌ یکدیگر بسیار مشفق‌ و مهربانند. آنها را می‌بینی‌ که‌ بسیار رکوع‌ و سجود به‌ جا می‌ آورند و پیوسته‌ از فضل‌ و رضوان‌ خدا می جویند. در سیمای‌ چهره‌ آنان‌ از آثار سجده‌ علامت‌ هائیست؛ اینست‌ مثال‌ حال‌ و اوصاف‌ آنها در تورات‌ و انجیل‌ که‌ چون‌ دانه‌های‌ زراعت‌ و کشت‌ می باشند که‌ وقتی‌ که‌ سر از خاک‌ بیرون‌ آرند ضعیف‌ و ناتواند، پس‌ کم‌کم‌ قوت‌ گیرند و محکم‌ و سطبر می گردند و بر ساقه‌های‌ خود استوار و متین‌ می‌ایستند به طوری‌ که‌ دهقانان‌ را به‌ شگفت‌ در آورد تا به‌ سرحدی‌ که‌ کافران‌ را از صولت‌ و قدرت‌ خود به‌ خشم‌ و غیظ‌ و غضب‌ در آورد. خداوند به‌ کسانی‌ از آنها که‌ ایمان‌ آورده‌اند و اعمال‌ نیکو انجام‌ می دهند وعده‌ مغفرت‌ و پاداش‌ بزرگی‌ را داده‌ است‌.» (فتح/ 27)
همانطوری که‌ ملاحظه‌ می شود در این‌ آیه‌ شریفه‌، قرآن‌ کریم‌ اصحاب‌ پیغمبر (ص) را بسیار ستوده‌ است‌، که‌ اینها آنقدر مردمان‌ صادق‌ و صحیح‌ و متینی‌ هستند که‌ از حدود مأموریت‌ خود هیچ‌ تجاوز ندارند و در مقابل‌ امر خدا کوتاهی‌ نمی‌ورزند، با دشمنان‌ خدا سخت‌ خود هیچ‌ تجاوز ندارند و در مقابل‌ امر خدا کوتاهی‌ نمی‌ورزند، با دشمنان‌ خدا سخت‌ و با دوستان‌ خدا شفیق‌ و مهربانند، دائما در حال‌ رکوع‌ و سجود، و نماز خدا را به‌ جا می‌آورند و به‌ دنبال‌ گمشده‌ خود: لقاء خدا و فضل‌ و رضوان‌ خدا می گردند، به طوری که‌ حتی داستان‌ اوصاف‌ آنان را حضرت‌ موسی‌ و عیسی‌ (ع) در تورات‌ و انجیل‌ ذکر کرده‌اند.
آیا تمام‌ اصحاب‌ پیغمبر چنین‌ بوده‌اند؟ و یکایک‌ آنها دارای‌ این‌ ستایش‌ و تمجید و قابل‌ این‌ تحسین‌ و تحمید هستند؟ این‌ سوره‌ در مدینه‌ نازل‌ شده‌ و بعد از واقعه صلح‌ حدیبیه‌ یعنی‌ بعد از سال‌ ششم‌ از هجرت‌ نازل‌ شده‌ است‌، و در آن‌ وقت‌ در مدینه‌ در میان‌ اصحاب‌ رسول‌ الله‌ منافقین‌ بوده‌اند که‌ صف معظمی‌ از اصحاب‌ را تشکیل‌ می داده‌اند و در قرآن‌ مجید بسیاری‌ از آیات‌ درباره‌ آنها فرود آمده‌ است‌.
منافقین‌ به‌ حسب‌ ظاهر از مسلمانان‌ بوده‌اند و خطابات‌ عامه قرآن‌ به‌ مسلمانان‌ شامل‌ آنها می شده‌ است‌، نماز می‌خوانده‌اند، روزه‌ می گرفته‌اند، ولی‌ کارشکنی‌ می کردند، و جلوی‌ نفوذ اسلام‌ را می گرفتند، در جنگی‌ که‌ پیش‌ می‌آمد با کفار در باطن‌ همدست‌ می شدند و برای‌ تضعیف‌ اسلام‌ می کوشیدند و مسلمانان‌ را از مقابله دشمنان‌ در ترس‌ و دهشت‌ می‌انداختند؛ در قرآن‌ سوره‌ای‌ به‌ نام‌ منافقین‌ داریم‌.
و آنقدر که‌ رسول‌ خدا از منافقان‌ امت‌ آزاردید و مصیبت‌ ها را تحمل‌ کرد، از کفار و مشرکین‌ آزار و اذیت‌ ندید، با آنکه‌ در بسیاری‌ از غزوات‌ مانند غزوه احزاب‌ تمام‌ مشرکین‌ و کفار بر علیه‌ رسول‌ خدا (ص) و مسلمانان‌ متعهد شده‌ بودند و جنگ‌ بین‌المللی‌ راه‌ انداخته‌ بودند و تمام‌ طوایف‌ و گروه‌ها برای‌ شکست‌ صولت‌ اسلام‌ در پای‌ میز گرد مجتمع‌ شده‌، و برای‌ قلع‌ و قمع‌ ریشه اسلام‌ تشریک‌ مساعی‌ نموده‌ بودند، ولی‌ معذلک‌ ضرر منافقان‌ و آزار آنان‌ برای‌ اسلام‌ و پیامبر اسلام‌ بیشتر از آنها بود.
شواهد تاریخی‌ و آنچه‌ را از اخبار و روایات‌ در این‌ باب‌ آمده‌ است‌ بسیار است‌ و لحن‌ آیات‌ قرآن‌ نسبت‌ به‌ منافقین‌ بسیار شدید است‌ و داستان‌ منافقین‌ و قصه‌ آنها فصل‌ بزرگی‌ را در تاریخ‌ زندگانی‌ رسول‌ الله‌ (ص)  باز کرده‌ است‌.
باری‌ منافقین‌ جزء اصحاب‌ شمرده‌ می شدند، آیا قرآن‌ مجید آنان را تعریف‌ می کند؟ نه‌، ابدا چنین‌ نیست‌، زیرا گذشته‌ از آنچه‌ ذکر شد، در همین‌ آیه‌ شواهد و قرائنی‌ است‌ که‌ دلالت‌ می کند بر آنکه‌ مراد همه اصحاب‌ رسول‌ الله‌ (ص) نیستند.
قرآن‌ می فرماید: «و الذین معه أشدآء علی‌ الکفار رحمآء بینهم» معلوم‌ است‌ که‌ این‌ صفات‌ در منافقان‌ نبود، آنان‌ "أشدآء علی‌ المؤمنین رحمآء بین الکفار" بودند.
قرآن‌ می گوید: «تراهم رکعا سجدا یبتغون فضلا من الله و رضو'نا؛ پیوسته‌ آنها در رکوع‌ و سجودند و دنبال‌ رحمت‌ خدا و پی‌ جویی‌ از رضوان‌ و فضل‌ خدا» منافقان‌ چنین‌ نبودند.
در تورات‌ و انجیل‌ هم‌ نامی‌ از منافقان‌ و صفات‌ آنها برده‌ نشده‌، از ابوسفیان‌ و عبدالله‌ بن‌ سلام‌ و نظایرهما سخنی‌ به‌ میان‌ نیامده‌ است‌.
و شاهد بر این‌ در آخر آیه‌ دارد که‌ خداوند به‌ آن‌ کسانی‌ که‌ از اصحاب‌ پیغمبر ایمان‌ آورده‌اند و عمل‌ صالح‌ انجام‌ می دهند (نه‌ همه آنها) وعده مغفرت‌ و مزد بزرگ‌ را داده‌ است‌.


منابع :

  1. سید محمد حسین حسینی طهرانی- معادشناسی جلد 7- صفحه 127-130

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/25784