دعای حضرت ابراهیم درباره اسلام ذریه اش

حضرت ابراهیم درباره ذریه خویش و قرار دادن آن در امت اسلام از خداوند اینچنین درخواست می کند: «ربنا واجعلنا مسلمین لک و من ذریتنآ أمة مسلمة لک؛ خدایا ما دو نفر را، دو نفر مسلم برای خودت قرار بده! دو نفری که همه چیز خود را تسلیم تو کرده باشند، و از ذریه ما جماعتی را مسلم قرار بده.» (بقره/ 128)

اسلام حضرت ابراهیم بعد از امتحانات الهی
اولا باید دانست که اسلامی را که حضرت ابراهیم در اینجا تقاضا می کند کدام اسلام است؟ همین اسلامی است که مردم عادی دارند و به مجرد به زبان آوردن شهادتین مسلمان می شوند؟ آیا حضرت ابراهیم این اسلام را می خواهد و تمنی می کند؟ در حالی که پیغمبر اولوالعزم است و صاحب شریعت و کتاب است؟ و این تقاضا را در زمان صباوت و طفولیت یا اول بلوغ و یا اول رسالتش نکرده، بلکه در زمانی این تمنی را از خدا کرده است که پیر شده است و صد سال و یا صد و هفده سال از عمرش می گذرد، بیست و چهار امتحان داده و به درجه امامت رسیده است که بالاتر از درجه نبوت است، و از جمله بیست و چهار امتحان ذبح فرزندش اسماعیل است، و امتحاناتی که در ارض بابل داده و بت ها شکسته، و با منجنیق در آتش افتاده است، و سپس تبعید شده است به سرزمین اردن و فلسطین و در آنجا سالیان دراز تبلیغ توحید کرده است، و برادرزاده یا خواهرزاده خود لوط (ع) را به مأموریت فرستاده؛ و بعد تحمل شدایدی که از طرف حضرت ساره می نمود، چون ساره اولادش نمی شد و هاجر دختری بود زیبا که ملک بابل به حضرت ساره بخشیده بود به عنوان کنیزی در بین مسافرت، و حضرت ساره این کنیز را به شوهرش بخشید، ولی حضرت ابراهیم به احترام ساره که دختر خاله او نیز بود با آن کنیز آمیزش نمی نمود تا اولادی بیاورد؛ ابراهیم پیر شده بود و اولاد نداشت.
حضرت ساره که دید شوهرش پیر شده و از او اولادی به هم نرسیده است، به حضرت ابراهیم اجازه داد که از هاجر اولادی به هم برساند؛ خداوند به ابراهیم از هاجر پسری عنایت کرد به نام اسماعیل که جد اعلای ماست.
چون این پسر به دنیا آمد ساره ناراحت شد، و پیرزن هم بود، موها سپید شده، قد خم شده؛ آنچه بین حضرت ساره و ابراهیم اتفاق افتاد همینقدر اثرش این بود که ابراهیم این مادر و طفل را برداشت و از فلسطین حرکت داد و در وسط بیابان های حجاز گذاشت و مراجعت کرد؛ یک زن و بچه کوچک از فلسطین تا مکه؛ سالی یک بار و یا دوبار می آمد و به آنها رسیدگی می کرد و بر می گشت تا حضرت اسماعیل بزرگ شد و با یکدیگر شروع کردند به ساختن کعبه: خانه خدا.
خدا هم تفضل کرد و به حضرت ساره با همان حال پیری پسری عنایت فرمود؛ و جبرئیل با فرشتگان در وقتی که برای عذاب قوم لوط می رفتند به خیمه ابراهیم آمدند و او را بشارت دادند به پسری که از ساره به او می رسد. ساره چون قضیه را فهمید فریاد برداشت! ای وای! چگونه من اولادی به هم می رسانم، من که عقیم هستم؟ پشتم خمیده، مویم سپید شده، شوهر من هم که پیر شده است و اجاق کور است، دیگر از او کاری ساخته نیست. فرشتگان گفتند: کار به دست خداست و بس، شما مشغول باشید، خداوند کریم و رحیم است. خداوند حضرت اسحاق را از ساره به حضرت ابراهیم عنایت کرد.

معنای اسلام اعظم
همه این امتحانات و نظایرش مال حضرت ابراهیم بود، و تا آمد مکه و قضیه حج و قضیه منی و ذبح حضرت و ساختمان خانه خدا؛ در این موقع این پیامبر بزرگ دعا می کند: بار پروردگارا! ما را مسلمان قرار بده! این چه اسلامی است؟ این اسلام اعظم است؛ یعنی تمام سراسر وجود ما و هستی ما، همه تسلیم مقام جلال و عظمت و کبریائیت باشد؛ یعنی نه تنها افعال ما بلکه روحیات ما، اخلاق ما، دین ما، ایمان ما، عمر ما، وجود ما، مرگ و حیات ما، فقط و فقط از آن تو باشد!
«قل إن صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین* لا شریک له؛ بگو: بی گمان، نماز و عبادات من، و زندگی و مرگ من همه برای خدا پروردگار جهانیان است که شریکی ندارد.»(انعام/ 162-163)
همه چیز را ابراهیم به خدا سپرد، بعد می گوید: خداوندا یک چیز مانده و آن اصل وجود است، آن را هم باید بگیری و ما به تو تفویض کنیم، که در مقابل تو هیچ نباشد، هیچ!
این معنای اسلام است که ابراهیم از خدا تمنا دارد و از خداوند خواسته که پیغمبر ما را هم که از ذریه اوست، او و ذریه اش را به این اسلام مشرف گرداند.
پس معلوم شد که مراد از ذریه و اسلام ذریه در آیه شریفه «و من ذریتنآ أمة مسلمة لک» چیست. دعای حضرت ابراهیم که می فرماید: «وجاهدوا فی الله حق جهاده هو اجتباکم وما جعل علیکم فی الدین من حرج ملة أبیکم إبراهیم هو سماکم المسلمین من قبل وفی هذا لیکون الرسول شهیدا علیکم وتکونوا شهداء على الناس فأقیموا الصلاة وآتوا الزکاة واعتصموا بالله هو مولاکم فنعم المولى ونعم النصیر؛ در راه خدا چنانكه حق جهاد [در راه] اوست جهاد كنيد اوست كه شما را [براى خود] برگزيده و در دين بر شما سختى قرار نداده است آيين پدرتان ابراهيم [نيز چنين بوده است] او بود كه قبلا شما را مسلمان ناميد و در اين [قرآن نيز همين مطلب آمده است] تا اين پيامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشيد پس نماز را برپا داريد و زكات بدهيد و به پناه خدا رويد او مولاى شماست چه نيكو مولايى و چه نيكو ياورى.»(حج/ 78)
یعنی چنین درجه و مرتبه از اسلام را برای شما درخواست نمود و چنین مهری را بر شما زد، و به صبغه و رنگ چنین اسلامی شما را مصبوغ کرد و نام نهاد، و درباره شما دعا نمود. حال باید پیدا کرد که این افراد از ذریه حضرت ابراهیم چه کسانی هستند، که این درجه از اسلام را دارند؛ و آن مقدار از طهارت باطن را حائز می باشند؟
و علاوه بر طهارت باطنی و اسلام واقعی که اعظم است، «و أرنا مناسکنا» محال عبادت و کیفیت نسک و نیایش و طریق عبودیت را به ما نشان بده! علاوه بر آن طهارت باطنی و تسلیم حقیقی در برابر ذات با عزت و جلال و جمال کبریائیت و عظمتی که داری، مناسک و آداب بندگی و نیایش را به ما بنما، و ذریه ما را به اسلام واقعی و طریق عبودیت رهبری فرما و در میان آنان پیامبری از خودشان برانگیز که کتاب و حکمت بدانها بیاموزد و آیات تو را بر آنها تلاوت نماید و آنان را رشد و ترقی و تکامل دهد؛ «إنک أنت العزیز الحکیم» و البته مقام عزت و حکمت خدا اقتضا دارد که این دعاها را مستجاب گرداند.


منابع :

  1. سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی- جلد 7 صفحه 139-136

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/25791