صراط، مسیر بازگشت انسان به نقطه شروع آفرینش

حقیقت صراط مستقیم آن راهی است که بدون مختصر اعوجاج و انحرافی انسان را بسوی وطن اصلی خود که حرم امن و امان الهی باشد برساند. یعنی آن راه مستقیمی که او را حرکت دهد به نقطه بدء و مبدأ نزولش به این عالم.
انسان از مبدایی که به این عالم طبع نزول نمود، استعداد و قوۀ محض بود؛ در این عالم باید همه قوا و استعدادها را به فعلیت برساند و عود کند و بازگشت نماید به همان نقطه با فعلیت تامه. راه بازگشت و کیفیت معاودت را صراط، و پاکی و طهارت و سرعت آنرا در وصول، استقامت آن گویند.

کیفیت بازگشت افراد مختلف به نقطه آغاز آفرینش خود
تمام افراد بشر خواهی نخواهی باید این راه را طی کنند، چون همه آنان از صفات خدادادی و غرائز جبلی هر یک به نوبه خود برخوردارند، و از راه همین صفات و غرائز و کیفیت مجاهده و تطهیر آن به مرحله کمال خود میرسند و کشف حقیقت برای آنها میشود و به مقام لقاء الله نائل می آیند؛ ولی فرق است بین آن کسانی که با تجلیات جمالیه حضرت حق به لقاء الله نائل میگردند، و بین کسانی که با تجلیات جلالیه و قهاریه کشف حجب از آنان میگردد و بواسطه ظهور و بروز اسمائی از خداوند چون الجبار و شدید العقاب و المنتقم و امثال آنها به نقطه بازگشت خود میرسند.
انسان بواسطه نسیان طبع و ماده و موت اختیاری و یا اضطراری بالاخره به مقصد میرسد و تجلیات ربانیه در او بوجود می آید، ولی بر حسب اختلاف درجات تکاملی نفوس، بهره مند شدن از خصوصیات اسماء و صفات پروردگار تفاوت دارد. اگر با توجه به حق و استمداد از او و با نسیان و ترک نفس اماره حرکت کند راهش مستقیم است. یعنی در غور و بهره برداری از صفات خود راه راست را طی میکند. و اگر در هر لحظه هر کاری و حادثه ای که برای او پیش آید، به وجدان خودش مراجعه کند، و اگر شوائبی از نیتهای دور کننده و رنگهای شهوت آمیز و غضب آلوده و خاطرات وهمیه و شیطانیه در او باشد آنها را رد کند و کار را بدون این اساس بجای بیاورد، آن کس در صراط مستقیم قدم زده است.
چون انسان بر عمل و نیت خود بصیر است و می فهمد چکار کرده و آیا عمل او از جنبه های افراط و تفریط دور بوده است یا نه، و اما اگر در نیت و خلوص انسان شائبه ای بود، آن انحراف موجب خروج از صراط مستقیم میشود؛ ولی هر چه انحراف کمتر باشد بهره از صراط مستقیم بیشتر دارد، و هر چه انحراف افزون باشد بهره کمتر دارد.
مثلا آن کسی که به فاصله پنج درجه کردارش از صراط مستقیم فاصله داشته باشد، بالاخره حظی فراوانتر از صراط مستقیم دارد تا آن کسی که در فاصله چهل و پنج درجه حرکت میکند. و اگر فاصله به نود درجه برسد حرکت او ابدا بهره ای از صراط مستقیم نداشته، و اگر از نود درجه بگذرد و در جهت عکس حرکت کند «لا یزید من الله إلا بعدا؛ جز دوری از خدا نتیجه ای ندارد» و علاوه بر اینکه از صراط مستقیم بهره ای نداشته، هر چه بیشتر حرکت کند بیشتر در ظلمت فرو میرود و پرده های حجاب او افزوده میگردد.
چون صراطی که انسان بسوی خدا دارد حقا یک پلی نیست که از آهن و آجر و سنگ و آسفالت و نظائر آن باشد؛ یک راه نفسانی است، نفس باید حرکت کند و این صراط هم باید مطابق آن عادات و صفات نفسانی او بوده باشد.
هر مسیری یک نحوۀ خاصی است، و سیر در هر مسیری به گونه مختص به خود آنست. اگر انسان بخواهد مثلا به مسجد برود باید راه زمینی طی کند، اگر بخواهد به مکه برود راه هوائی است و یا دریائی؛ و اگر انسان بخواهد بسوی خدا برود دیگر حرکت زمینی و هوائی و دریائی نیست، چون خدا جای مشخص و معین ندارد. او باید در صفات خود حرکت کند. این حرکت به شکل دگر است و آن صراط، صراط نفسانی است. آن، عبور از جمیع انیات در عالم حس و عالم مثال و عالم عقل است، و سپردن سراسر مراتب وجود و هستی را به حضرت حق سبحانه و تعالی .


منابع :

  1. سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی 8- صفحه 53-55

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/25956