صراط مستقیم: تحقق صورت انسانیت
اگر ما بخواهیم در بین همه موجودات کسی را بیابیم که در تمام خصوصیاتش در اسفار اربعه نفس در مسیر کمالی خویش بر صراط مستقیم و نهج قویم بوده باشد؛ افکارش، ملکاتش، عقایدش، کیفیت طی منازل و مراحل و فنائش در ذات حضرت احدیت همه و همه بهتر و عالیتر باشد و از نقطه نظر عبور از مراحل نفس در هر آن در سیر بوده و هیچ اعوجاج و انحرافی نداشته باشد؛ این حقیقت صراط مستقیم است، و آن امام است که باید الگو و اسوه قرار گیرد. اولا در مقام تکوین، حقیقت صراط است و راه برای وصول به مدارج کمال است. و ثانیا در مقام تشریع مقتدی و راهنماست. و این همان معنی است که در روایت وارد است که صورت انسانیت، صراط مستقیم است. و در تفسیر آیه شریفه «و أن هذا صراطی مستقیما فاتبعوه؛اين است راه راست من پس از آن پيروى كنيد.» (انعام/ 153) در روایت وارد است که مراد صراط علی بن أبیطالب است.
تحقق صورت انسانیت در امیرالمومنین «ع»
چون مراد از صورت انسانیت همان مرحله فعلیت محضه است که اعلا و احسن و اتقن آن در علی بن أبیطالب است. و اما مردم معمولی دارای صورت انسانیت فعلیه نیستند؛ اینها قابلیت تحقق آن را دارند، اگر به واسطه گناهان عمیق صورت انسانیت را مبدل ننموده باشند.
باری افراد بشر در مقام تکاملند ولی کامل نیستند؛ و صورت انسانیت اختصاص به شخص کامل دارد. چون انسان وقتی که نطفه است دارای صورت انسانیت نیست، این در حال تکامل است.
بعد جنین می شود و دارای صورت انسانیت نیست. و بعد در دنیا میآید صورت فعلیه ندارد، بچه است، بازی می کند، جوان می شود، در همه حال صورت حیوانیت دارد، چون هنوز به آن مقصدی که انسان برای وصول به آن آفریده شده است نرسیده است. و فقط در آن صورت، صورت فعلیه انسانیت تحقق پیدا می کند. شخصی که شهوت ران است صورت انسانیت ندارد، این صورت همان حیوانی را دارد که دارای این خصوصیت از شهوت است.
اما اگر انسان در تمام مراحل استعداد و قوه رو به فعلیت تامه برود و تمام جهاتی را که خداوند بالقوه به او عنایت کرده است در راه قرب حضرت او به مرحله فعلیت برساند و انسان کامل شود دارای صورت انسانیت می گردد. «الحکمة صیرورة الإنسان عالما عقلیا مضاهیا للعالم العینی؛ زیرا که حکمت آنست که نفس ناطقه انسان عالم عقلانی گردد که از هر جهت مشابه با عالم عینی خارجی گردد. حکیم یعنی کسی که صورت انسانیت را تام و تمام کرده و خود را عالم عقلی نموده است.»
همان طور که ما در خارج یک عالم طبعی داریم، حکمت علمیه و عملیه که سیر آفاقی و انفسی است علما و عملا انسان را یک عالم عقلی می کند. و آن انسان، انسان مجرد است و آن انسانی است که از زمان و مکان خارج است، و تحدید و تضییق جهات او را محدود و مقید نمی کند. و آن انسانی است که اقرب حجب به سوی خداست. و آن انسانی است که اسم اعظم خداست، و از فرشته برتر است. و آن انسانی است که بین او و حضرت احدیت هیچ ملک مقرب و پیامبر مرسل نمیتواند فاصله شود.
این انسان به مقامی که اول ماخلق الله است می رسد، و فانی در عقل کل و نور کل می گردد؛ و از او به انسان مقرب و مخلص تعبیر می نمایند. ولیکن بعد از فنا که به عالم بقا پیدا کرده است و جامع جمیع صفات حق متعال و اسمای حسنای او شده است، و نه تنها در ذات خدا بلکه تمام اسماء و صفات حق در او ظهور و بروز کرده است. این است صورت انسانیت.
حال اگر ما واقعا بخواهیم مصداق اتم و اکمل برای چنین صورت فعلیهای در خارج بیابیم، آیا امیرالمؤمنین علی بی ابیطالب (ع) نخواهد بود؟ یعنی اوست که وجودش، سرش، عقیدهاش، حرکتش، فعلش، ظاهرش، باطنش، دنیا و آخرتش، جسم و روحش، در آن صراط مستقیم است. و او راهنمای بهشت است. و او صراط بین دوزخ و جنت است؛ یعنی هر کس بخواهد به بهشت رود باید از این صراط رود. چون سعه و قدرت و ظرفیت و جاذبه آن نفس مقدسه، اینطور مردم را به آن مقصد عالی می خواند.
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید *** هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
و لذا در روایات داریم که امیرالمؤمنین صراط مستقیم است، و یا ولایت و امامت صراط مستقیم است. مرجع و مآل تمام این تعابیر به یک چیز است، و آن حقیقت صراط است؛ و آن صراط محض است.
البته اینکه عرض شد، از نقطه نظر همان جنبه ارائه مطلب است، صراط مستقیم که نفس خارجی امام است یک جامعیت دیگر هم دارد که از این معنی بس عالیتر و راقیتر است.