مسئله حرکت و طلب در جهان هستی

اصلا ماهیت حرکت طلب است. طلب وقتی که برای مطلوبی باشد حقانیت پیدا می کند اما اگر طلبی باشد بلا مطلوب، این مساوی است با پوچ بودن و عبث بودن. شما هر کسی که کاری می کند -چون کار حرکت است- می گویید برای چه؟ اگر بگوید برای هیچ چیز، می گویید پس تو دیوانه ای؛ کارت پوچ و عبث است. ماهیت دنیا حرکت است. امروز همه قبول دارند که ماهیت این عالم حرکت است. اگر ماهیت این عالم سراسر حرکت است باید قبول کنیم که ماهیت عالم سراسر طلب است، یعنی جهان دنیا مساوی است با جهان طلب، نه اینکه یک شیء طلب است و یک شیء از همان دنیا مطلوب، یک جزئش طلب است و یک جزئش مطلوب؛ همان مطلوبش هم طلب است؛ یعنی طلب و مطلوب ها در دنیا نسبی است: تمام دنیا و تمام جهان طبیعت یکسره یک واحد طلب است. پس اگر جهان طبیعت یکسره حرکت است پس یکسره طلب است و اگر یکسره طلب است طلب بدون مطلوب فی حد ذاته محال است.
اگر فرض کنیم که خداوند این طلب را بدون مطلوب خلق کرده، یک کار پوچ و عبث است. در طلب ها، در آنچه که طلب است، در این جهان، به طور نسبی، احیانا یک کار باطل و پوچ صورت می گیرد، کاری که به مقصد نمی رسد به علت اینکه یک تزاحمی میان علل و اسباب رخ می دهد؛ مثل اینکه انسان برای مقصدی حرکت می کند بعد به موانعی برخورد می کند و کارش پوچ از آب در می آید. در مجموع کارهای دنیا می تواند در کنار حق ها و حقیقت ها و رسیدن به مقصدها یک نرسیدن به مقصدهایی هم وجود داشته باشد، اما اگر همه عالم دنیا را در نظر بگیریم دیگر نرسیدن به مقصدی وجود ندارد؛ رسیدن به مقصد وجود دارد و آن همان است که به آن قیامت می گوییم، همان که او حق و حاقه است.
 


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 9- صفحه 11-12

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/25989