مقصود و مراد از عدد هفتاد در متون دینی

در قرآن در آیه 32 سوره حاقه آمده: «ثم فی سلسلة ذرعها سبعون ذراعا فاسلکوه؛ پس در زنجیری که درازی آن هفتاد بند است وی را در زنجیر کشید» اینجا دو نکته را عرض بکنم. یکی راجع به کلمه «سبعون ذراعا» (طولش هفتاد ذراع است) آیا واقعا مقصود همین عدد است؛ یعنی هفتاد ذراع، نه شصت و نه ذراع و نه هفتاد و یک ذراع؟ یا این که کلمه سبعون (مخصوصا این کلمه) در قرآن طبق اصطلاح عرب کلمه ای است که برای کثرت آورده می شود بدون این که عدد در آن ملاحظه شده باشد، کما این که در فارسی هم معمول است. شما وقتی که مثلا مطلبی را به کسی مکرر در مکرر گفتید، نه یک بار نه دوبار و نه ده بار، می گویید من هفتاد بار به این آدم گفتم. حالا کسی بیاید ایراد بگیرد که خیر، من شمردم شما بیست و پنج بار بیشتر نگفتید، چرا می گویی هفتاد بار؛ این دروغ است. نه، این دروغ نیست. در اینجا مقصود از کلمه هفتاد کثرت است. بله، در یک جای دیگر دروغ است. اگر شما از کسی شصت و پنج تومان طلبکار باشید بگویید من هفتاد تومان طلبکارم این دروغ است، چون آنجا مقصود از هفتاد خود عدد است. اگر شصت و نه تومان و پنج ریال هم از او طلبکار باشید بگویید هفتاد تومان، باز دروغ گفته اید. ولی در بعضی از تعبیرات چنین نیست. اگر شما ده بار به جایی رفته باشید بعد بگویید من هفتاد بار در خانه اش رفتم او نبود، این دروغ نیست چون اینجا عرف هم می فهمد که مقصود از هفتاد یعنی مکرر در مکرر. حال در این جور موارد ممکن است از عدد هفتاد کمتر باشد ممکن است بیشتر.
آیه ای در قرآن هست که آن خیلی بهتر می تواند دلیل باشد راجع به منافقین مخصوصا رئیس منافقین عبدالله بن ابی: «و لاتصل علی احد منهم مات ابدا و لاتقم علی قبره؛ و هرگز بر هیچ یک از آنها که بمیرد نماز نخوان و بر سر گورش نایست» (توبه/ 84) قبل از آن می فرماید: «او لاتستغفر لهم ان تستغفر لهم سبعین مرة فلن یغفرالله لهم؛ چه براى آنان آمرزش بخواهى يا برايشان آمرزش نخواهى (يكسان است ‏حتى) اگر هفتاد بار برايشان آمرزش طلب كنى هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزيد» (توبه/ 80)، راجع به این منافقین می فرماید اگر مردند تو برای این ها استرحام و طلب مغفرت نکن. اگر تو طلب مغفرت هم بکنی خدا نمی آمرزد. بعد می فرماید: که اگر تو هفتاد بار هم برای اینها طلب مغفرت بکنی خدا نمی آمرزد. ممکن است کسی بگوید که یا رسول الله! خدا فرموده اگر هفتاد بار طلب مغفرت بکنی نمی آمرزد، حالا شما هفتاد و یک بار طلب مغفرت کنید تا در آن هفتاد و یکمی بیامرزد؛ شما بیایید هشتاد بار طلب مغفرت کنید چون خدا گفته اگر هفتاد بار طلب مغفرت کنی نمی آمرزد. بله، انسان اگر بخواهد سر چیزی کلاه شرعی بگذارد از این کارها می شود کرد ولی هر کس می داند که وقتی قرآن به پیغمبر می گوید اگر هفتاد بار استغفار کنی خدا نمی آمرزد یعنی اگر هر چه استغفار بکنی، نه اینکه عدد هفتاد خصوصیت دارد که اگر هفتاد و یک بار شد آن وقت خدا می آمرزد. اگر پیغمبر ده هزار بار هم استغفار کند خدا نمی آمرزد. اصلا معنای «ان تستغفر لهم سبعین مره....» یعنی هرچه استغفار کنی فایده ندارد. پس آنجا هم عدد ملحوظ نیست.
حال در اینجا هم به احتمال بسیار قوی عدد ملحوظ نیست که حتما آن زنجیر هفتاد ذراع است یا هفتاد حلقه یک ذراعی دارد، چون زنجیرهای اشخاص متفاوت است. ممکن است کسی زنجیری داشته باشد هفت ذراع، دیگری زنجیری داشته باشد بیست ذراع، یکی هفتاد ذراع، یکی هفتصد ذراع و یکی هفت هزار ذراع. این امر بستگی دارد به این که در این دنیا با چه زنجیرهایی بسته شده باشد و این زنجیرهایی که به او بسته شده است چند حلقه داشته باشد. مثلا کسی فلان عمل خلاف شرع را مرتکب می شود، فلان حرف ضد اسلام را در یک جا می زند (این اصل گناه) برای چه؟ برای این که اگر آن حرف را نزند در فلان کار راهش نمی دهند. اگر در آن کار راه ندهند بعد دستش در کسب و کار هم بسته می شود. اینجا آن حلقه متصل به این حلقه است.
می گوید اگر من از آن هم صرف نظر کنم در فلان جا چنین می شود. اگر آن این جور بشود در فلان جای دیگر یک جور دیگر می شود. اگر حساب کنی می بینی (به اختلاف افراد) ده، سی، هفتاد، صد حلقه زنجیر است که پشت سر یکدیگر واقع شده است، یعنی یک رشته بهم پیوسته از نابکاری ها؛ و این رشته نابکاری ها در افراد، مختلف است. «ثم فی سلسلة ذرعها...» امروز در زبان فارسی و اصطلاح عربی، ذرع را به آن واحد مخصوص طول می گوییم که در قدیم معمول بود و از متر اندکی بیشتر است. اصل لغت ذرع در زبان عربی به معنی طول و کشش است. از آرنج تا سر انگشت ها را ذراع می گویند برای اینکه یک واحد طول بوده است؛ مثل اینکه پا یک واحد طول است، مثلا می گوییم این فرش چند پاست. چنان که وجب یک واحد طول است پا را هم واحد طول می گیرند. انسان با وسیله ای که همیشه در اختیارش است اشیا را اندازه گیری می کند. مثلا می خواهد ببیند این اتاقی که در آن نشسته است طول و عرضش چقدر است، زود با پای خودش اندازه می گیرد.
یکی از وسایلی که با آن اندازه می گرفتند دست بوده، یعنی با ذراع اندازه گیری می کردند. پس به این قسمت از بدن (از آرنج تا سر انگشت ها) از آن جهت ذراع می گفتند که وسیله اندازه گیری طول ها بوده است. ذرع معمولی، این واحد متعارف امروز را هم ذرع می گویند چون وسیله اندازه گیری ذرع ها یعنی طول هاست. پس اصل لغت ذرع در زبان عربی یعنی طول. در این آیه هم به آن معنا آمده است: «ثم فی سلسلة ذرعها» یعنی طول ها «سبعون ذراعا فاسلکوه» سپس در زنجیری که طول آن هفتاد ذراع است پس او را ببندید (و بکشانید) چرا؟ «انه کان لایؤمن بالله العظیم* و لایحض علی طعام المسکین؛ چرا که او به خدای بزرگ ایمان نمی آورد و به اطعام مسکین ترغیب نمی کرد» (حاقه/ 33-34).


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن- ج 9 صفحه 38-35

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/26029