از آیه 22 تا آیه 35 سوره معارج که با جمله «الا المصلین* الذین هم علی صلاتهم دائمون» شروع می شد و به جمله «اولئک فی جنات مکرمون» ختم می شد برخی ویژگی های مؤمنین واقعی ذکر شده است. در این آیات با توجه به آیه ای که پایان این آیات است روشن می شود که چگونه اشخاصی در عالم آخرت در بهشت های الهی جای می گیرند و مکرمند، مورد اکرام و احترامند یعنی مورد عنایت و لطف الهی هستند، آنها که از نظر نماز چنانند، از نظر مال و ثروت و انفاقات چنان، از نظر امانتداری چنان از نظر عفت و پاکدامنی چنان، از نظر ادای شهادت و وفای به شهادت چنان، این چیزهایی که ذکر شد. چنان مردمی در بهشت های الهی قرار می گیرند و مکرمند، پس ایمان و عمل با هم لازم است. کسی به بهشت نمی رود مگر آنکه در ابتدا ایمان داشته باشد و بعد به ایمان جامه عمل بپوشد. پس در واقع طمع های بیجا باید بریده و قطع بشود.
در ادامه در آیات 36 تا 38 می خوانیم: «فمال الذین کفروا قبلک مهطعین* عن الیمین و عن الشمال عزین* ایطمع کل امری منهم ان یدخل جنة نعیم؛ پس چیست کافران را که به سوی تو می شتابند، دسته دسته از راست و چپ هجوم می آورند؟ آیا هر کسی از آنها طمع دارد که در بهشت پر نعمت در آورده شود؟» معلوم می شود گروهی بوده اند که قرآن اینها را هم کافر می خواند، حال چرا کافر می خواند و چگونه کافرهایی هستند توضیح می دهیم. مردمی بودند که هم ایمان داشتند و هم ایمان نداشتند و البته آن که داشتند در واقع ایمان نبود، ایمان به معنی واقعی نداشتند که آنها را منجر به اطاعت و تسلیم امر خدا و منجر به عمل کند ولی در عین حال دغدغه راست بودن دعوت پیامبر اکرم (ص) را هم شدیدا داشتند با اینکه ایمان نداشتند و در گروه مومنین نبودند باز گروه گروه می آمدند دور پیغمبر می نشستند و در دل خودشان این طمع را به شکلی پرورش می دادند که شاید ما هم از این نعیم هایی که در عالم دیگر هست بهره مند بشویم یعنی می خواستند ایمان نیاورده و عمل نکرده وعده ها و نویدهای پیغمبر درباره آنها صادق بشود، چرا؟ از آیات بعد روشن می شود که یک نوع خودبینی خاصی در این مردم وجود داشته است. بعضی افراد خود و نژادشان را به گونه ای پیش خودشان فرض می کردند که ما فقط به دلیل اینکه ما هستیم مثلا به دلیل اینکه از اولاد ابراهیم هستیم یا در اطراف کعبه پرورش یافته و بزرگ شده ایم از ما بهتر و بزرگتری در عالم وجود ندارد. اگر چنین چیزهایی که پیغمبر می گوید وجود داشته باشد، اگر اینها را به ما ندهند پس به کی می خواهند بدهند؟! یک چنین فکر احمقانه ای. اگر ما به بهشت نرویم پس کی می خواهد به بهشت برود؟! همان معیارهایی را که برای بزرگی و شرافت و استحقاق و لیاقت پیش خودشان داشتند به کار می بردند و آن معیارهایی که اسلام به کار می برد که همه بر مقیاس ایمان و عمل بود اصلا در اینها اثر نمی گذاشت. اینها در جاهلیت به گونه ای پرورش پیدا کرده و بزرگ شده بودند که خودشان را مردان خیلی بزرگ و شریف می دانستند. این افراد امتیازاتی در دنیا کسب کرده بودند و در مقابلشان یک عده بردگان و ضعفا و مردمانی قرار داشتند که خود اینها آنها را اراذل و پست ها می نامیدند و به علاوه با خودشان فکر می کردند اینکه ما این همه امتیازات داریم دلیل بر این است که یک شرافتی داریم که خدا این امتیازات را به ما داده، به همین دلیل که در این دنیا این امتیازات را به ما داده است، در آن دنیا هم امتیازات آن دنیا را قطعا به ما خواهد داد. حالا چهار تا آدمهای اراذل -به قول خود آنها- یعنی پست و منحط و رذل از قبیل غلام و نوکر و سیاه آمده اند ایمان آورده اند، این چه ارزشی دارد؟ اگر بنا بشود چنین چیزهایی وجود داشته باشد، به همین دلیل که آنچه ما امروز داریم به سبب شرافت ذاتی ماست، آنجا هم چنین است.