قوه و استعداد داشتن شرط حشر موجودات در قیامت

در رجوع به سوی مبدأ آفرینش‌ بین‌ کوچک‌ و بزرگ‌، و عالم‌ و جاهل‌، و فقیر و غنی، و زن‌ و مرد، و انسان‌ و جن و فرشته‌، و حیوان‌ بیابانی و دریائی و پرنده هوائی، و نباتات‌ و اشجار و گیاهان‌ و جمادات‌، هیچ‌ تفاوتی نیست‌. و تمام‌ موجوداتی که‌ دارای قوه‌ و استعدادند، باید به‌ مرحله تکامل‌ و فعلیت‌ خود درآیند؛ و الا نقض‌ غرض‌ لازم‌ میآید و این‌ عالم‌ متقن‌ و محکم‌ به‌ صورت‌ عبث‌ و باطل‌ تبدیل‌ می شود؛ «مهر إنک میت و إنهم‌ میتون؛ ای پیامبر حقا که تو مرده ای و این مردم نیز مردگانند.» (زمر/ 30) بدون‌ استثناء بر پیشانی مبارک‌ رسول‌ گرامی و سائر افراد زده‌ شده؛ و خطاب‌ «ثم إنکم بعد ذالک لمیتون* ثم إنکم یوم القیامة تبعثون؛ سپس بعد از این مراحل شما خواهید مرد و سپس حقا شما در روز قیامت برانگیخته خواهید شد.» (مؤمنون/ 15- 16) همه‌ را رسیده‌، و به‌ آن‌ وطن‌ مألوف‌ و مبدأ عود دعوت‌ کرده‌ و به‌ حرکت‌ در آورده‌ است‌.
«یا أیها الناس أنتم الفقرآء إلی الله و الله هو الغنی؛ ای مردم شما نیازمندانی صرف و بدون شرط بسوی خدایید! و خداوند فقط او بی نیاز است.» (فاطر/ 15) همه‌ را به‌ نیاز و التجاء و انجذاب‌ معنوی به سوی خداوند رحیم‌ و غنی و عالم‌ و قدیر جذب‌ می کند؛ «و إلیه المصیر؛ بازگشت [همه] به سوى اوست.» (مائده/ 18) «و إلیه یرجع الامر کله؛ تمام كارها به او بازگردانده مى ‏شود.» (هود/ 123)، عالم‌ امکان‌ و کاخ‌ وجود را به‌ غایت‌ مطلوبه خود می رساند. و اوست‌ «غایة الغایات‌؛ همچنانکه‌ اوست‌ مبدأ المبادی.»
«له و ملک السماوات و الارض و إلی الله ترجع الامور؛ اختصاص‌ به‌ خدا دارد حکمرانی و سلطنت‌ آسمانها و زمین؛ و به سوی او بازگشت‌ می کند امور.» (حدید/ 5)
«الله یبدؤا الخلق ثم یعیده و ثم إلیه ترجعون؛ خداوند است‌ که‌ عالم‌ آفرینش‌ را از ابتدا خلقت‌ کرد، و پس‌ از آن‌ بازگشت‌ می دهد؛ و سپس‌ عود شما به سوی خدا خواهد بود.» (روم/ 11)
آیاتی که‌ از قرآن‌ کریم‌ درباره معاد و حشر مخلوقات‌ بیان‌ شد‌، راجع‌ به‌ مخلوقات‌ آسمانها و زمین‌ بود که دارای قوه و فعلند؛ اما معاد موجوداتی که‌ در ماوراء آسمانها و زمین‌ هستند و از چرخ‌ زمان‌ و مکان‌ خارجند و از مقام‌ فعلیت‌ تامه‌ برخوردارند، چگونه است؟
آنان‌ موجوداتی هستند که‌ وجودشان‌ را چیزی محدود نکرده‌ است‌، و ذواتشان‌ را اندازه‌ و قدری تقدیر ننموده‌ است؛ از حد و اندازه‌ و مقدار و قدر عالیترند، و از تعین‌ و تقید رفیع تر؛ فقط‌ خلقت‌ آنان‌ با فعلیت‌ تامه‌ از جانب‌ مبدأ متعال‌ صورت‌ گرفته‌ است‌ و درباره آنها معاد متصور نیست؛ بدء و عود آنها یکی است‌.
آیات‌ راجع‌ به‌ معاد، درباره موجودات‌ زمینی و آسمانی است؛ آنها خارج‌ از آسمانها هستند، و آن‌ صفات‌ و جلوه‌ها و بروزاتی که‌ در روز قیامت‌ است‌ برای آنان‌ پیوسته‌ هست‌. آنان‌ دارای قوه‌ و استعداد نیستند که‌ به‌ مرحله فعلیت‌ برسانند، بلکه‌ فعلیت محضند و نور صرفند و ثابتند.
بدین ترتیب این‌ موجودات‌ فعلیه محضه‌ از نقطه نظر احکام‌ به مخلصون‌ ملحق‌ می شوند؛ مخلصین کسانی هستند که همیشه‌ در نزد خدا هستند و حجابی ندارند، بلکه‌ خود آنها نزدیکترین‌ حجابند. آنان‌ در زمین‌ و آسمان‌ نیستند، و از زمان‌ و مکان‌ فارغند، و مهیمن‌ و مسیطر بر کافه مخلوقات‌ إلهیه‌ هستند، و هم‌ در مبدأ و هم‌ در معاد واسطه بین‌ خالق‌ و مخلوقند. و آنان‌ از حکم‌ قبض‌ روح‌ به‌ توسط‌ ملک‌ الموت‌ و دستیارانش‌ در استثناء قرار گرفته اند، و از ترس‌ و وحشت‌ نفخه‌ فزع‌ و از موت‌ نفخه صعق‌ در امانند. و آنان‌ در عرصات‌ قیامت‌ و صحرای محشر حضور ندارند، بلکه‌ در حجاب‌ اقرب‌ که‌ مسلط‌ بر عرصه قیامت‌ است‌ حاضرند، و در روز قیامت‌ حکمرانان‌ برای ورود در بهشت‌ و دوزخند.
فقط‌ این‌ دسته‌ از موجودات‌ معاد ندارند، چون‌ عود و بدئشان‌ یکی است‌، و دارای قوه‌ و حرکت‌ نیستند، و از طبع‌ و آثار عالم‌ طبع‌ مبری و منزهند. و اما بقیه موجودات‌ هر چه‌ باشند و هر کجا باشند، چون‌ دارای قوه‌ و استعداد و قابلیت‌ می باشند، دارای حرکتند و حرکت‌ آنها به سوی اصل‌ و مقر اولیه آنان‌ است؛ پس‌ همه‌ معاد دارند، چون‌ خداوند منتهای همه‌ چیز است‌، همچنانکه‌ او ابتدای هر چیزیست؛ «و أن إلی ربک المنتهی؛و اينكه پايان [كار] به سوى پروردگار توست.» (نجم/ 42)
عمده‌ دلیل‌ فلسفی بر این‌ حقیقت‌، همان‌ وحدت فاعل‌ و غایت‌ است؛ که‌ هر چیزی که‌ مبدأ چیز دیگری بوده‌ است‌ غایت‌ همان‌ چیز است؛ و هر چیزی که‌ از چیز دیگری تعین‌ گرفته‌ است‌ و در ذات‌ خود هستی پذیرفته‌ است‌، ناچار باید انتهایش‌ هم‌ به سوی همان‌
چیز بوده‌ باشد.
«هو الاول و الاخر والظاهر و الباطن و هو بکل شیء علیم؛ اوست‌ اول‌ و اوست‌ آخر و اوست‌ ظاهر و اوست‌ باطن؛ و او به‌ هر چیزی داناست‌.» (حدید/ 3)
از همین‌ قاعده‌ و قانون‌ کلی که‌ معلول‌ در مرتبه نازله علت‌ است‌، می توان‌ استفاده‌ کرد که‌ هر یک‌ از بهشت‌ و جهنم‌ دارای درجات‌ و مراتب‌ متفاوتی است؛ مراتب‌ بهشت‌ از بالا شروع‌ می شود و به‌ پائین‌ می آید؛ أعلی درجه آن‌ بالاترین‌ درجه‌، و پائین‌ترین‌ مرحله آن‌ نازل ترین‌ آنهاست‌، و هر مرتبه‌ از مراتب‌ فوق‌ بر مرتبه مادون‌ خود مهیمن‌ و مسیطر است‌. به‌ عکس درجات بهشت‌، مراتب‌ جهنم‌ از پائین‌ شروع‌ می شود و به‌ بالا می آید؛ و شدیدترین‌ مرتبه‌، مرتبه پائین‌تر است‌، و بعد از آن‌، بالای آن‌ است‌ و همین‌طور تا برسد به‌ مرتبه اول‌. و نیز از آنچه‌ گفته‌ شد به‌ دست‌ می آید که‌ هر درجه بالای از بهشت‌ در حکم‌ فاعل‌ درجه پائین تر است‌ تا برسد به‌ پائین ترین‌ درجه‌، و هر درجه‌ از پائین‌ جهنم‌ در حکم‌ فاعل‌ درجه بالاتر از آن است.


منابع :

  1. سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی- جلد 9 صفحه 64-60

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/26156