سرچشمه اصول پایه ریزی شده از طرف مدعیان اصلاح اخلاق نوین جنسی

مواد اصلاحی که در سیستم اخلاقی مدعیان اصلاح اخلاق جنسی نوین پیشنهاد می ‏شود، همه بر محور شکستن قیود کهن‏ و رفع منع ها و محدودیت های قانونی گذشته می‏ چرخد. به طور مثال فروید و اتباع وی عقیده دیگری دارند، مدعی هستند که اخلاق کهن را در امور جنسی باید واژگون کرد و اخلاق جدیدی را جایگزین آن نمود. به عقیده فروید و اتباع وی، اخلاق جنسی کهن بر اساس محدودیت و ممنوعیت است و آنچه ناراحتی بر سر بشر آمده است از ممنوعیت ها و محرومیت ها و ترس ها و وحشت های ناشی از این ممنوعیت ها که در ضمیر باطن بشر جایگزین گشته آمده است.
برتراند راسل نیز در اخلاق نوینی که پیشنهاد می‏ کند همین مطلب را اساس‏ قرار می‏ دهد. او به عقیده خود در زمینه اخلاق جنسی از منطقی دفاع می‏ کند که در آن‏ احساساتی از قبیل احساس شرم، احساس عفاف و تقوا، غیرت (حسادت از نظر او) و هیچ گونه احساس دیگری از این گونه که وی و امثال او آنها را "تابو" می ‏خوانند وجود نداشته باشد. آنها در مورد احساساتی مانند حیا، عفت و... وحدت نظر ندارند. مثلا فروید منشأ پیدایش احساس حیا را چیزی می‏ داند، راسل چیز دیگر، ویل دورانت چیز دیگر. علت اصلی تمایل این افراد به غیر طبیعی بودن‏ این احساسات عدم موفقیت برای توجیه صحیح این احساسات است.

اصول طرفداران اخلاق نوین جنسی
طرفداران اخلاق جنسی نوین نظرات خود را بر سه اصل مبتنی کرده‏ اند:
الف: آزادی هر کسی تا آنجا که مخل به آزادی دیگران نباشد باید محفوظ بماند.
ب: سعادت بشر در گرو پرورش تمام استعدادهائی است که در وجود وی‏ نهاده شده است، خودپرستی و بیماری های ناشی از آن مربوط به آشفتگی غرائز است. آشفتگی غرائز از آنجا ناشی می‏ شود که میان غرائز تبعیض شود، بعضی‏ ارضاء و اشباع و بعضی دیگر همچنان ارضاء نشده باقی بمانند. به این ترتیب برای اینکه انسان به سعادت زندگی نائل آید باید تمام استعدادهای او را متساویا پرورش و توسعه داد.
ج: رغبت بشر به یک چیز در اثر اقناع و اشباع کاهش می‏ یابد و در اثر امساک و منع، فزونی می‏ گیرد برای اینکه بشر را از توجه دائم به امور جنسی و عوارض ناشی از آن منصرف کنیم یگانه راه صحیح آن است که هر گونه‏ قید و ممنوعیتی را از جلو پایش برداریم و به او آزادی بدهیم. شرارت ها و کینه‏ ها و انتقام ها همه ناشی از اخلاق خشن جنسی است.

سرچشمه اصول
مدعیان اصلاح اخلاق جنسی ادعا می‏ کنند که اخلاق کهن جنسی علل و اسباب و سرچشمه‏ هایی داشته است که اکنون از میان رفته یا در حال از میان رفتن‏ است، اکنون که آن علل در کار نیست، دلیل ندارد که ما باز هم این‏ سیستم اخلاقی را که احیانا توأم با خشونت هم بوده است ادامه دهیم. به علاوه اموری که منشأ پیدایش این اخلاق شده جریاناتی جاهلانه و یا ظالمانه بوده است که با آزادی و عدالت و حیثیت ذاتی انسانی منافات‏ دارد، به این دلیل به خاطر انسانیت و عدالت هم که باشد باید با این اخلاق‏ مبارزه کرد.
می ‏گویند اخلاق کهن جنسی را امور ذیل به وجود آورده است: مالکیت مرد نسبت به زن، حسادت مردان، کوشش مرد برای اطمینان به پدری خود، اعتقادات مرتاضانه و راهبانه به پلیدی ذاتی رابطه جنسی، احساس پلیدی‏ زن نسبت به خود به واسطه عادت ماهانه زنانه و پرهیز مرد از او در این‏ مدت، مجازات های شدیدی که زن در طول تاریخ از ناحیه مرد دیده است و بالاخره عوامل اقتصادی که زن را همواره نیازمند به مرد می‏ کرده است. این علل و اسباب چنانکه واضح است یا ریشه تعدی و ستمگری دارد و یا از خرافات ناشی شده است و شرایط محدود زندگی آن وقت‏ چنین ایجاب می ‏کرده است.
اکنون که مالکیت مرد نسبت به زن از میان‏ رفته است، اطمینان پدری را از راه استفاده از داروهای ضد آبستنی که در اثر پیشرفت طب پیدا شده، بدون به کار بردن روشهای خشونت آمیز قدیم‏ می ‏توان به دست آورد، عقاید مرتاضانه و راهبانه به سوی زوال و نیستی می ‏رود، احساس پلیدی عادت زنانه را با بالا بردن سطح معلومات، و تفهیم اینکه‏ یک عمل ساده وظایف الاعضائی بیش نیست می‏ توان از بین برد، دوران آن‏ مجازات های سخت و شدید هم دیگر سپری شده است، عوامل اقتصادی که زن را اسیر می‏ کرد دیگر وجود ندارد و زن امروز استقلال اقتصادی خود را باز یافته‏ است، به علاوه دولت تدریجا دستگاه های خود را بسط می‏ دهد و زن را در ایام‏ بارداری و زایمان و شیردادن تحت حمایت خود قرار می ‏دهد و او را از مرد بی نیاز می‏ کند و در حقیقت دولت جانشین پدر می ‏شود. حسادت ها را با تمرین های اخلاقی باید از میان برد و با وجود اینها دیگر لزومی ندارد ما همچنان به این اخلاق کهن بچسبیم. این است انتقادات و خرده ‏گیریهایی که بر اخلاق کهن جنسی گرفته می‏ شود و این است دلایلی که ایجاب می‏ کند حتما رفورمی در این بخش‏ از اخلاق بشری صورت گیرد. موادی که در این سیستم اخلاقی پیشنهاد می ‏شود، همه این مواد اصلاحی بر محور شکستن قیود کهن‏ و رفع منع ها و محدودیت های قانونی گذشته می‏ چرخد.

موضوعات مورد اصلاح
اولین موضوعی که مورد توجه قرار گرفته است کامیابی آزادانه زنان و مردان از معاشرت‏ های لذت بخش جنسی است و به عبارت دیگر آزادی عشق‏ است، می‏ گویند زن و مرد نه تنها قبل از ازدواج باید از معاشرت های لذت‏ بخش آزادانه جنسی بهره ‏مند باشند، بلکه ازدواج نیز نباید مانعی در این‏ راه به شمار آید، زیرا فلسفه ازدواج و انتخاب همسر قانونی اطمینان پدر است به پدری خود نسبت به فرزندی که از زن معینی به دنیا می‏ آید، این‏ اطمینان را با به کار بستن داروهای ضد آبستنی که مخصوصا پیشرفت طب امروز آنها را به بشر ارزانی داشته است می ‏توان بدست آورد. بنابراین هر یک‏ از زن و مرد می ‏توانند علاوه بر همسر قانونی، عشاق و معشوقه‏ های فراوانی‏ داشته باشند، زن مکلف است که در حین آمیزش با عشاق خود از داروی ضد آبستنی‏ استفاده کند و مانع پیدایش فرزند او گردد، ولی هر گاه تصمیم گرفت که‏ صاحب فرزند گردد الزاما باید از همسر قانونی خود استفاده کند. کمونیسم جنسی تنها از آن نظر قابل عمل نیست که رابطه نسلی را میان پدران و فرزندان قطع می ‏کند، بشر از اعتماد نسلی نمی‏ تواند صرف نظر کند، هر پدری می‏ خواهد فرزند خود را بشناسد و هر فرزندی می‏ خواهد بداند از کدام پدر پیدا شده است.
فلسفه ازدواج و انتخاب همسر قانونی همین است و بس، اختصاص جنسی را به همین اندازه باید محدود کرد، و با تأمین رابطه نسلی به وسیله فوق‏ موجبی برای تحدید بیشتر وجود ندارد. برتراند راسل می‏ گوید: "جلوگیری وسائل (وسائل ضد آبستنی) تولید نسل‏ را ارادی کرده و آن را از صورت یک نتیجه اجتناب ناپذیر روابط بیولوژیک‏ (تولید قهری فرزند در اثر آمیزش ) بیرون آورده است. به دلائل متعدد اقتصادی، محتملا پدر برای تربیت اطفال کمتر اهمیت خواهد داشت، بنابراین دلیلی نیست که مادری برای‏ پدری اطفال خود همان مردی را انتخاب کند که خاطرش را برای عاشقی و رفاقت می‏ خواهد.
مادر آینده ممکن است شانه از زیر این تعهد خالی کند بدون آنکه‏ لطمه‏ ای به سعادت او وارد شود. برای مردان، انتخاب مادر اطفال خود از این هم آسان‏تر و ساده ‏تر خو اهد بود. کسانی که مانند من معتقدند که روابط جنسی فقط هنگامی مسئله اجتماعی و (قابل تجدید) محسوب می‏ شود که طفلی به‏ وجود آید باید مثل من این دو نتیجه را بگیرند: اولا عشق بدون بچه آزاد است و ثانیا ایجاد اطفال باید تحت مقرراتی شدیدتر از آنچه امروز هست قرار گیرد. راسل بعدا به حل یک مشکل اجتماعی دیگر نیز می‏ پردازد و آن مشکل‏ بهبود نژاد بشر است. می‏ گوید وقتی روابط جنسی بر این اساس قرار گرفت، اجتماع می ‏تواند فقط به زنان و مردان معینی که از لحاظ شخصی و ارثی واجد شرایطی باشند اجازه تولید نسل بدهد، آن زنی که پروانه تولید نسل دارد از مردانی که از لحاظ ارثی ارجح شناخته شوند برای تخم گیری و تولید نسل‏ استفاده می‏ کند، در حالی که مردان دیگری که عشاق خوبی خواهند بود از حق‏ پدری محروم خواهند بود.
راسل کم کم به گفته‏ ها و پیشنهادهای خود جنبه اخلاقی نیز می‏دهد و به‏ اندرز و موعظه می ‏پردازد، چون معتقد است یکی از ریشه‏ های اخلاق جنسی کهن‏ حسادت است، مردان و زنان را به ترک حسادت توصیه می ‏کند، می ‏گوید: در طریقی که من پیشنهاد می‏ کنم راست است که زوجین را از وفاداری نسبت‏ به یکدیگر مبری می‏ دارم، اما در عوض تکلیف دشوار منکوب کردن حسادت را به عهده ‏شان می‏ گذارم، یک زندگی هشیارانه بدون تسلط بر نفس غیر ممکن‏ است، در این صورت بهتر است یک احساس شدید و مزاحم را چون حسادت‏ تحت انتظام درآوریم و نگذاریم مانع نمو عمومی احساسات عاشقانه بشود، اشتباه اخلاق قدیمی در آن نیست که کف نفس را توجیه می ‏کند بلکه در آن‏ است که در مورد استعمال آن اشتباه می‏ نماید.
(مقصود راسل این است که‏ قدما از لحاظ اخلاقی به کف نفس توصیه می‏ کردند، من نیز به کف نفس‏ توصیه می ‏کنم، اما نظر قدما در کف نفس بر این بود که غریزه جنسی محدود گردد و نظر من به این است که جلو حسادت در امر جنسی که نامش را غیرت گذاشته ‏اند گرفته شود. مردان آنگاه که با عشقبازی های همسران خود مواجه می‏ شوند و احساس ناراحتی می‏ کنند باید کف نفس و اغماض کنند، مزاحم آنها نشوند بلکه از آن مرد بیگانه که همسر محبوب آنها را خوشحال و مسرور کرده ‏اند شکرگذار باشند. هم او می‏ گوید: ایجاد فرزندان باید فقط در ازدواج صورت گیرد و روابط بیرون از ازدواج به وسائل مختلف خنثی گردد و شوهران هم نسبت به‏ عشاق همانقدر غمض عین داشته باشند که شرقیان نسبت به غلامان خنثی (مقصود غلامان اخته و خواجه سرایان است) داشتند، اشکال اساسی این طریق، اطمینان اندکی است که به وسائل ضد آبستنی از یک طرف و صمیمیت زنان از طرف دیگر (که از عشاق خود باردار نشوند و به ریش شوهر نبندند) می ‏توان‏ داشت اما این اشکال با مرور زمان کاهش خواهد یافت.
رفورم و اصلاح! به همین جا خاتمه پیدا نمی‏ کند، موضوعات دیگری نظیر ستر عورت، ممنوعیت ازدواج با محارم، نشر صور قبیحه، استمناء، تمایل‏ به هم جنس، سقط جنین، آمیزش در ایام عادت و امثال اینها نیز مورد بحث قرار می‏ گیرد. بعضی از این موضوعات از قبیل لزوم ستر عورت و منع‏ نشر صور باصطلاح قبیحه صریحا مورد انتقاد قرار گرفته و بعضی دیگر از قبیل استمناء از حوزه اخلاق خارج دانسته شده‏ است و در قلمرو طب به شمار آمده است، احیانا از نظر طبی اگر غیر مجاز شناخته می‏ شود کسی که به سلامت خود علاقمند است آن را ترک می‏ کند، به هر حال‏ نمی‏ تواند ممنوعیت اخلاقی داشته باشد!


منابع :

  1. مرتضی مطهری- اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب- صفحه 25-24 و 36-25

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/26176