از مجموع مباحثی که در مسأله شفاعت طرح شده، به دست میآید که: شفاعت فی الجمله ثابت است، نه برای همه کس و در هر موقعیت و هر شرط، یعنی به طور مطلق ثابت نیست؛ شفاعت عبارت است از واسطه قرار گرفتن در سببیت و تأثیر، و اطلاق در سببیت معنی ندارد، و الا هر سببی سبب برای هر مسببی بود و هر مسببی مسبب از هر سببی، و مرجع این گفتار به بطلان سببیت است، و به ضرورت باطل است. و چون این امر، بر نفی کنندگان شفاعت مشتبه شده و چنین پنداشتهاند که شفاعت به طور مطلق و بدون شرط بیان شده است، اشکالاتی چند وارد ساخته و بدون تدبر در مفاد و معانی قرآن کریم و تفهم در مغزی و مراد کلام خداوند تعالی، این حقیقت قرآنیه را نسبت به بطلان دادهاند. حضرت آیة الله علامه طباطبایی مد ظله العالی، در تفسیر خود اشکال را از زبان مستشکلین بیان کرده و پاسخ آن را دادهاند و ما اینک خلاصه آن اشکالات را در اینجا میآوریم:
اشکال اول: آیا برداشتن عذاب از شخص مجرم در روز قیامت، بعد از آنکه خداوند وعده عذاب داده با عدل سازگار است یا خیر؟
اشکال دوم: آیا شفاعت با سنت های لایتغیر الهی قابل جمع است، زیرا سنت خداوند چنین جاری است که افعالش از اختلاف و تخلف مصون است، یعنی آنچه را حکم می کند و مقدر می فرماید، بدون استثناء اجرا می نماید. در حالی که اجرای شفاعت در عفو مجریان موجب اختلاف در سنت الهی می شود؟
اشکال سوم: مسأله و مشکل دیگر در خصوص مسأله شفاعت این است که خداوند بخاطر شفیع، اراده به ترک و یا انجام فعلی جدید می گیرد که این با علم ازلی و لایتغیر الهی ناسازگار است؟
اشکال چهارم: وعده شفاعت از جانب خدای متعال موجب گستاخی و عصیان مردم در انجام گناه می شود و این با مقصود این که مردم را به طاعت و عبودیت دعوت می کند، منافات دارد!
اشکال پنجم: مشکل دیگر در مسأله شفاعت این است که ادله عقلی بر امکان شفاعت دلالت دارد نه بر وقوع آن، از سوی دیگر آیات وارده در این خصوص متشابه است که گاهی شفاعت را اثبات و گاهی نفی آن و گاهی به طور مطلق و گاهی به صورت قید و شرط آن را جایز می شمرد!
اشکال ششم: اشکال دیگر در خصوص این مسأله این است که مراد از آیات شفاعت، دلالت بر رفع عذاب مجرمان در روز قیامت نمی کند بلکه مقصود این آیات وساطت پیامبران است در جهت انجام وظیفه ای که بین خداوند و مردم دارند!