دو هجرت و دو جهاد

تعبیر دیگر از هجرت، دوری گزیدن از شهر گناه و تعبیر دیگر از جهاد، مبارزه با غول نفس است. آیا این تعبیر درست است یا نه؟ این تعبیر به نوعی درست است، اما تفسیر انحرافی هم شده است. جمله «المهاجر من هجر السیئات»؛ «مهاجر کسی است که بتواند از سیئات جدا شود» و نیز جمله «المجاهد من جاهد نفسه»؛ «مجاهد کسی است که با نفس خویش مجاهده و مبارزه کند»، را اولیاء دین گفته اند، بلکه پیامبر اکرم (ص) فرمود: جهاد اکبر جهاد با نفس است ولی اشتباه و انحراف در این است که بعضی به بهانه اینکه هجرت همان هجرت از گناهان و جهاد همان جهاد با نفس است، هجرت جسمانی و ظاهری و جهاد با دشمن خارجی را بوسیدند و کنار گذاشتند و گفتند: به جای آنکه در مواقعی که لازم می شود، خانه و زن و بچه را رها کنیم، خویشاوندان و پدر و مادر را رها کنیم، شهر و دیار را رها کنیم و آواره شهرها شویم، در خانه می نشینیم و گناهان را رها می کنیم، پس ما هم مهاجر می شویم. دیگری گفت: ما هم به جای آنکه زحمت مجاهده ء در راه خدا با دشمنان دین را متحمل شویم، در خانه می نشینیم، سر به جیب مراقبت فرو برده با نفس خود جهاد می کنیم و از آنها هم بالاتریم، هجرت به معنی هجرت از سیئات و جهاد به معنی جهاد با نفس را بهانه ای برای نفی هجرت و جهاد دیگر قرار دادند، اشتباه است.
اسلام دو هجرت دارد نه یک هجرت، دو جهاد دارد نه یک جهاد. هر وقت یکی را به بهانه دیگری نفی کردیم از تعلیمات اسلام منحرف شده ایم. اولیاء دین ما، رسول اکرم (ص)، امام علی (ع) و ائمه اطهار، مهاجر بودند به هر دو جنبه مهاجرت، و مجاهد بودند به هر دو جنبه مجاهدت. اساسا از نظر معنوی و روحانی هم یک درجاتی هست که آن درجات را جز از همین پلکان نمی شود بالا رفت. امکان ندارد که انسانی، میدان جهاد را ندیده باشد ولی درجه مجاهد را پیدا کند و یا انسانی، هجرت نکرده باشد ولی درجه مهاجر را پیدا کند. روان انسان اینطور است. بعضی عوامل هستند که تا انسان، کلاس آن را طی نکند آن پختگی مخصوصی را که باید پیدا کند، پیدا نمی کند. مثلا ازدواج از نظر اسلام از چند جنبه مقدس است، بر خلاف مسیحیت که تجرد در آن تقدس دارد، در اسلام، تأهل، تقدس دارد. چرا اسلام برای تأهل تقدس قائل است؟ یکی از موارد تقدسش جنبه تربیتی روح انسان است، یک نوع پختگی و یک نوع کمال برای روح انسان هست که جز بوسیله تأهل پیدا نمی شود. یعنی اگر یک مرد یا یک زن تا آخر عمر مجرد بماند ولو اینکه تمام عمرش را ریاضت بکشد، نماز بخواند، روزه بگیرد و تمام عمرش را به مراقبه و مجاهده با نفس بگذراند، در عین حال یک نوع خامی در روح این آدم مجرد هست و علتش هم این است که متأهل نشده است، چه زن مجرد باشد چه مرد مجرد. این است که اسلام، تأهل را سنت می داند و یکی از جهات آن تأثیر در تربیت و پختگی روح انسان است. ممکن است بعضی اشخاص بگویند ما اگر متأهل نیستیم ولی بالاخره به حال عزبیت باقی نمی مانیم. نه، مسئله تأهل، اختیار همسر کردن، متعهد شدن در مقابل یک همسر و بعد متعهد بودن در مقابل فرزندان است که روح انسان را پخته و کامل می کند، چیز دیگری جانشینش نمی شود. عواملی که در تربیت انسان مؤثر است، هر کدام به جای خود مؤثر است و هیچکدام جای دیگری را نمی گیرد. هجرت و جهاد هم عواملی هستند که چیز دیگری جای آنها را نمی گیرد. جهاد با نفس سر جای خود محفوظ است. هجرت از سیئات همچنین، اما هجرت عملی چیزی است که هجرت از سیئات جای آن را پر نمی کند. جهاد با دشمن هم چیزی است که جهاد با نفس، جای آن را پر نمی کند و جهاد با دشمن هم جای جهاد با نفس را پر نمی کند، این است که اسلام هر دو را در کنار یکدیگر قرار می دهد.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آزادی معنوی- صفحه 159-157

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/26459