ابواسحاق ابراهیم، فرزند محمدمهدی ابی جعفر منصور دوانیقی برادر هارون الرشید است که در سال 162 هـ ق به دنیا آمد. او معروف به «شکله» بود به جهت نام مادرش «شکله» که کنیزکی سیاه بود. ابراهیم بسیار عظیم الجثه و صورتش سیاه بود، از این جهت به او «تنین» یعنی مار سیاه می گفتند. در زمانی که مأمون خلیفه عباسی که برادزاده ابراهیم شکله بود، در خراسان امام رضا (ع) را ولیعهد خود کرد و مردم را از لباس سیاه که شعار بنی عباس بود منع و به لباس سبز که شعار اهل بیت و علویان بود، امر کرد خبر به بغداد و به بنی عباس رسید. این واقعه بنی عباس و گروهی از امرای بغداد را خشمگین کرد، لذا تصمیم گرفتند که منصور پسر مهدی عباسی را خلیفه کنند ولی او زیر بار نرفت، از این رو با ابراهیم شکله که عموی مأمون بود مخفیانه بیعت کردند (ذیحجه سال 201 هـ ق) و مأمون را عزل کردند و چند روز بعد در محرم سال 202 تمام مردم بیعت علنی کردند و به او لقب "مبارک" دادند و او را امیرالمؤمنین گفتند و به نام او خطبه خواندند.
ابراهیم و خلافت
خلیفه منتخب در همان اول کارش، در بغداد، کوفه، مصر، با آشوب ها و کشمکش ها روبرو شد، او کوفه و شهرهای عراق را گرفت و به مدائن رفت و دوباره به بغداد برگشت. از سوی دیگر، حسن بن سهل وزیر مأمون، حملات خود را بر علیه او تشدید کرد، سپاه ابراهیم را در هم شکست. این اخبار که به مأمون رسید و فهمید که خشم عباسیان به خاطر وقایع حکومتی اوست که آنها طاقت نیاورده و از او روی برگرداندند! لذا او با یاران و لشگریان خود از خراسان به طرف عراق و بغداد حرکت کرد. در سرخس، فضل بن سهل وزیر خود را کشت و چون به طوس رسید، آنجا هم علی بن موسی الرضا (ع) را به شهادت رساند. این حوادث یاران ابراهیم را سست کرد و کم کم از اطراف او متفرق شدند و رو به مأمون آوردند و از او اطاعت کردند و حتی سردارانش به بغداد آمدند! تلاش ابراهیم برای تسلط بغداد دیگر فایده ای نداشت، لذا از تصرف اموال حکومتی دست کشید. روز عید قربان سال 203 هـ ق بعد از نماز عید، مردم را اطعام کرد و به خانه آمد و بعد از دو سال حکومت شبانه فرار کرد.
دستگیری ابراهیم شکله
سرانجام او بعد از 5/6 سال اختفا در سال 210 هـ ق دستگیر شد و به نزد مأمون عباسی آورده شد. مأمون با مشورت وزیرش احمدبن ابی خالد احول ابراهیم را بخشید و چون ابراهیم در مقابل مأمون ایستاد، گفت: ای امیرالمؤمنین اگر مرا بکشی حق است و اگر ببخشی فضل است. مأمون هم او را نکشت و عفو کرد! ابراهیم در موسیقی خیلی تبحر داشت. مارق و مخارق دو نفر مغنی او بودند که شب و روز با هم مشغول بودند و برای او آوازخوانی می کردند. در مورد ابراهیم داستان های زیادی در تاریخ هست که ذکرش در اینجا ممکن نیست. او در رمضان سال 224 هـ ق در سرمن رای از دنیا رفت، معتصم برادرزاده اش بر او نماز خواند و همانجا او را دفن کردند!